وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسعود براتی» ثبت شده است

رهبر انقلاب در بیانات روز گذشته با اشاره به روابط اقتصادی خارجی به نوعی از وضعیت موجود انتقاد کرده و از دولتمردان می‌خواهند تفاهم‌نامه‌های اقتصادی را که بدون تاثیر هستند به قراردادهای حقوقی و موثر تبدیل کنند.
"ما البتّه در زمینه‌ی اقتصاد، تحرّک خارجی و بین‌المللی هم داریم و باید داشته باشیم و بدون آن، کار اقتصاد پیش نخواهد رفت. مخاطب من در اینجا دیگر مسئولین محترم دولتی هستند؛ در زمینه‌ی مسائل خارجی بایستی با کشورهایی که ارتباط اقتصادی داریم، این تفاهم‌نامه‌هایی را که امضا میشود و چندان تأثیری ندارد، تبدیل کنند به قراردادهای حقوقی قابل عمل و قابل اجرا که در عمل، اثری داشته باشد؛ باید این را به طور جد دنبال کنند."

این انتقاد در حالی مطرح شده است که دولت سیزدهم در حوزه روابط اقتصادی خارجی فعالیت‌های بسیاری داشته است که بیشتر آن متمرکز بر توسعه صادرات و  تعاملات تجاری با بازیگران خارجی بوده و در این زمینه نیز توفیقات خوبی به دست آورده است.

اما در سطح همکاری‌های بزرگ اقتصادی با بازیگران خارجی کماکان وضعیت مطلوبی مشاهده نمی‌شود. برخی در کشور بر این باورند که تا زمان وجود تحریم‌های آمریکا علیه ایران اینگونه همکاری‌های اقتصادی محقق نخواهد شد. لذا برای تحقق آن باید ایران مذاکره برای رفع تحریم‌ها را به طور جدی دنبال کند.

این ایده با توجه به تجربه مذاکرات دولت روحانی و حصول توافق برجام و اجرای آن توافق که در نهایت نجر به افزایش فشارها و تحریم‌ها از سوی آمریکا علیه ایران گردید و آسیب پذیری اقتصاد ایران در مقابل تحریم‌ها را افزایش داد، مردود است.

ایده دیگر که در دولت سیزدهم نیز دنبال شده است استفاده از معافیت‌های تحریمی آمریکا به عنوان زمینه اصلی تعریف همکاری اقتصادی بلند مدت است. توافقنامه توسعه چابهار با کشور هند در این چهارچوب تعریف شده است که البته تجربه ناموفق گذشته در همین موضوع نشان می‌دهد همکاری موثر در ظرف تحریمی آمریکا علیه ایران امکان‌پذیر نیست.

اما سوال این است که آیا می‌شود در زمان تحریم همکاری‌های اقتصادی راهبردی با بازیگران خارجی داشت؟
پاسخ این سوال مثبت است اما مشروط به رعایت لوازم آن، که به نظر می‌رسد ضعف دولت در همین قضیه است.

برای ایجاد همکاری راهبردی اقتصادی با دولت‌های خارجی که زمینه و ظرفیت نادیده گرفتن تحریم‌ها را دارند باید به نیازهای راهبردی آنها توجه کرد و آن بخش که با منافع ملی ما همپوشانی دارد را به عنوان سکوی تعریف همکاری انتخاب کرد.
نکته اصلی توجه به این موضوع است که بازیگران خارجی در صورتی حاضر به پذیرش مواجهه با مخاطرات دیده گرفتن تحریم‌ها می‌شوند که در همکاری با ایران نیازهای راهبردی خود را برطرف نمایند. 

برای مثال خرید نفت ایران توسط چین علی رغم وجود تحریم‌های آمریکا به دلیل نیاز راهبردی چین برای تامین امنیت انرژی و لزوم متنوع سازی مبادی وارداتی نفت از سوی چین است. لذا علی رغم فشارهای مستمر دولت آمریکا علیه چین خصوصاً در اواخر سال ۱۴۰۰ و نیمه ابتدایی ۱۴۰۱ این خرید قطع نشد.

برای آنکه همکاری‌های موثر خارجی در بخش‌های مهم اقتصادی صورت بگیرد باید بازیگران خارجی که در آن بخش‌ها منافع مشترک با ما دارند شناسایی شوند و برای تعریف همکاری و اجرای آن وارد دیپلماسی اقتصادی فعال با آن بازیگر شد.

برای نمونه در حال حاضر کشور روسیه به دلیل مشکلات امنیتی متعدد در دریای سیاه، نیاز راهبردی برای دسترسی به بازارهای خود برای صادرات غله دارد. کریدور شمال جنوب می‌تواند این نیاز را پاسخ دهد. این موضوع چندین بار از سوی رئیس جمهور روسیه نیز بیان شده است.

اما در داخل کشور نگاه غالب صرفاً تهیه بخشی از اقلام اساسی از روسیه بوده (که در جای خود کار خوبی است) و تاکنون پیگیری قابل توجهی برای تعریف همکاری جهت رفع این نیاز راهبردی روسیه که لازمه آن توسعه کریدور شمال جنوب به عنوان منافع راهبردی ایران است، مشاهده نشده است.

لازمه دیگر تحقق همکاری‌های اقتصادی با بازیگران خارجی جود یک انسجام و هماهنگی در دستگاه‌های اجرایی داخلی است. متاسفانه نگاه بخشی در داخل ایران به شدت پررنگ است. که در کنار فقدان مدیریت فرابخشی که فهم مناسب در این زمینه داشته باشد و بتواند همگرایی و هم‌افزایی در داخل ایجاد بکند، مانع مهمی در این موضوع به شمار میرود.

دو نهاد در حال حاضر ظرفیت مدیریت فرابخشی را دارا هستند. معاونت اول در دولت و نیز دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ه یک نهاد حاکمیتی محسوب می‌شود. امید است که این موضوع در اولویت یکی از این دو نهاد قرار گیرد.
مسعود براتی 
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55731#

طبیعی است که مردم ایران با توجه به تجربه سال ۹۷ و ۹۸ از ترامپ تصویر نگران کننده‌ای در ذهن داشته باشند.
ترامپ با خروج از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران فشار زیادی بر اقتصاد ایران وارد کرد و در سال ۹۸ نیز به دستور او شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق ترور شد.
اما برای پاسخ دقیق به سوال مطرح شده نیازمند بررسی وضعیت فعلی و مقایسه با سال‌های ۹۷ و ۹۸ هستیم تا بتوانیم اثر حضور احتمالی ترامپ در کاخ سفید را ارزیابی کنیم.
در موضوع تحریم دو طرف وجود دارد یکی سمت تحریم کننده و دیگری سمت تحریم شده. در سمت آمریکا به عنوان تحریم کننده ابزار جدید قابل تصوری وجود ندارد.
از سال ۹۸ ، اوج کارزار فشار حداکثری تا اکنون تحریم‌ها به صورت حداکثری علیه ایران اعمال شده است تا بایدن نیز به طور کامل سیاست ترامپ را دنبال کرده است.
جعبه ابزار تحریم آمریکا علیه ایران ابزار جدیدی ندارد همان سخنی که منوچین وزیر وقت خزانه‌داری آمریکا بیان کرد. ترامپ هم نمی‌تواند چیزی جدیدی به آن اضافه کند و رفتاری متفاوت از بایدن داشته باشد.
در سمت تحریم شده یعنی ایران تفاوت مهم سیاست‌ها و برنامه‌های دولت مستقر است. در سال ۹۷ دولت وقت با تکیه بر توافق برجام رفتارهای کاملاً آسیب‌پذیر در قبال تحریم‌ها در حوزه روابط اقتصادی خارجی داشت.
در نتیجه با بازگشت تحریم‌ها و شدت یافتن آنها این روابط کاملاً دچار چالش شد و مدت زمانی طول کشید تا بخشی از آن احیا شود. برای مثال فروش نفت کاملاً در مسیر آسیب پذیر نسبت به تحریم صورت می‌گرفت.
و بخش زیادی از درآمدهای نفتی در کشورهای خریدار نفت مسدود شد. انتظار یک ساله برای فعال شدن کشورهای اروپایی نیز موجب رفتار انفعالی دولت وقت در مواجهه با تحریم‌ها شد.
اکنون وضعیت به طور جدی متفاوت از قبل بوده و تمامی روابط اقتصادی خارجی در شرایط تحریم توسعه یافته است مانند فروش نفت، در نتیجه در برابر اعمال تحریم تاب آوری بسیار بالایی دارد.
متغیر دیگر وضعیت بین المللی است که کاملاً نسبت به دوره قبل متفاوت است. ترامپ بدون همکاری و همراهی بازیگران خارج از متحدین آمریکا نمی‌تواند علیه ایران فشاری ایجاد بکند.
اما این بازیگران همچون چین و روسیه به دلیل تنش‌های افزایش یافته در سال‌های اخیر با آمریکا برای اعمال فشار بر ایران همراهی نخواهند کرد.
در مجموع حضور ترامپ تغییری در وضعیت تحریم‌ها و اعمال آنها علیه ایران نخواهد داشت حتی این احتمال وجود دارد که افزایش اختلافات میان آمریکا و متحدانش نظام تحریمی را بیشتر تضعیف کند
برخی تصور کردند که در این تحلیل موضوع انتظارات تورمی را به کل نادیده گرفته‌ام. نه، اگر متن را بدون عجله بخوانند در ابتدا به تجربه زیسته مردم ایران و تصویر نگران‌کننده از بازگشت ترامپ به کاخ سفید اشاره کردم.
اما چند نکته:
۱- اگر انتظارات تورمی با واقعیت میدانی همراه نباشد، میزان اثرگذاری انتظارات تورمی محدود و موقت خواهد بود. تجربه چند ماه پیش در شروع عملیات طوفان الاقصی این را به خوبی نشان داد. انتظارات که ناشی از احتمال گسترش درگیری در منطقه بود، ابتدا سبب افزایش نرخ ارز شد اما بعد از آنکه واقعیت آن را پشتیبانی نکرد، بازگشت.
۲- در این موضوع، انتظارات دو خاستگاه دارد: یکی تجربه زیسته مردم در سالهای ۹۷ و ۹۸ و دیگری پروژه سیاسی-رسانه‌ای برای ماهیگیری در آینده.
اولی را باید به رسمیت شناخت و درباره آن صحبت کرد تا انتظارات با واقعیت نزدیک شود، دومی را باید شناخت و با آن مقابله کرد.

در این چند هفته توجه غربی‌ها به سیاست چین در غرب آسیا بیشتر شده است. بعد از افزایش اقدامات شجاعانه یمنی‌ها در تنگه باب المندب، آمریکا و انگلیس تلاش جدی برای کشاندن چین به این قضیه کردند. آنها از چین می‌خواهند که ایران را تحت فشار بگذارد تا یمنی‌ها از اقدامات خود صرفه‌نظر کنند.
مشخص است تحلیل‌گران غربی در تحلیل این ماجرا سردرگم هستند. ظاهر امر باید چین مداخله کند چرا که تنش‌های تنگه باب المندب بر تجارت جهانی و چین، اثر منفی گذاشته است. اما رفتار چین متفاوت است و به «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات رو آورده است. 
۱- تحولات غرب آسیا با کنش‌گری محور مقاومت در حال رقم خوردن است و چین می‌داند که نه ایران و نه سایر بازیگران محور مقاومت تحت فشار تغییر رفتار نمی‌دهند. چین هم مانند سایر بازیگران منطقه بی‌اثر بودن فشار اقتصادی بر ایران را مشاهده کرده است.
۲- تحلیل‌گران زیادی چین را ایستا تحلیل می‌کنند. در ایران هم هستند. مثلا می‌گویند حجم تعاملات میان چین و آمریکا زیاد است و بعید است باهم به مشکل اساسی بخورند. اما باید پویا هم تحلیل کرد. به طور خاص نگاه چین به دنیا و سیاست‌های آمریکا را باید عمیق‌تر فهم کرد.
۳- دو سال پیش و در ایام کرونا چین سه ماه بندر مهم شانگهای را به دلیل سیاست کویید صفر تعطیل کرد، که اختلال قابل توجهی بر روند تجاری این کشور و دنیا وارد کرد. حتی خروج سرمایه‌ از این کشور را تشدید کرد. این تجربه آمادگی برای تحمل اختلالات مشابه را ایجاد کرد. در سایر حوزه‌ها نیز این روند را طی می‌کند. 
۴- چین نسبت به سیاست آمریکا برای مهار خود آگاهی دارد. می‌داند که از نظر معنا تفاوتی میان «ریسک‌زدایی» و «جداسازی» وجود ندارد. این کشور جدایی پرهزینه و دردناک اروپا و روسیه را با دقت دنبال کرده و درس‌های خودش را گرفته است. جنگ آشکار و پنهان در تراشه را دارد تجربه می‌کند.
۵- چین ائتلاف تحریم به رهبری آمریکا علیه روسیه را تهدید بالقوه که امکان بالفعل شدن در آینده نزدیک دارد، برای خود می‌داند. نتیجه بالفعل شدن این تهدید، اعمال حداکثری تحریم علیه چین همانند تحریم علیه روسیه است. چین شبیه‌سازی تحریم بانکی علیه خود را چند سال پیش انجام داد.
۶- مشغولیت آمریکا و متحدانش در غرب آسیا فرصت برای اعمال سیاست‌های ضد چینی را کاهش می‌دهد. هرچه این مشغولیت عمیق‌تر و بیشتر باشد،‌ زمان تهاجم همه جانبه اقتصادی به چین به تاخیر می‌افتد. چین می‌داند برای غرب امنیت رژیم موضوع مشغله‌سازی است.
۷- رفتار آمریکا و متحدانش در حمایت از نسل کشی رژیم صهیونیستی پس از طوفان الاقصی چهره‌شان را در جهان به شدت تخریب کرده است که این وضعیت اجرای سیاست‌های ضدچین را برای آنها سخت می‌کند.  آمریکا نیاز دارد تا همراهی بازیگران مختلف برای مهار چین را به دست آورد و این کار نیاز به چهره خوب دارد.
۸- ضعیف شدن آمریکا و عدم توان امنیت‌سازی در منطقه غرب آسیا برای همه از جمله چین روشن شده است. چین برای توسعه اقتصادی خود در این منطقه به زیرساخت امنیت نیاز دارد. به نظر می‌رسد چین متوجه این شده است که امنیت در این منطقه توسط محور مقاومت عرضه می‌شود. چین در چارچوب ابتکار امنیت جهانی GSI خود واسطه توافق میان ایران (هماهنگ کننده محور مقاومت) و عربستان (به عبارتی رهبر کشورهای عربی) شد.
۹- تضعیف نظم آمریکایی در منطقه غرب آسیا و دور شدن هرچه بیشتر بازیگران این منطقه از آمریکا برای راهبرد کلان چین بهتر است. تحولات میدانی بعد از طوفان الاقصی این را تقویت می‌کند. چین مراقب خواهد بود که وارد بازی که نظم آمریکایی تضعیف شده را تقویت کند، نشود.
۱۰- «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات میدانی نوعی نظاره‌گری است که سبب می‌شود چین فرصت بیشتر برای کاهش آسیب‌پذیری‌های خود داشته باشد. چرا که منبع تهدید اصلی مشغولیت‌های مهمی در غرب آسیا دارد.
۱۱- ایران (محور مقاومت) باید به دنبال افزودن «مشارکت اقتصادی در توسعه زیرساخت‌ها» به «کناره‌گیری آگاهانه» در سیاست چین باشد. این موضوع با منافع و راهبردهای کلان چین همخوانی دارد. تقویت ایران (محور مقاومت) هم امنیت‌سازی مورد نیاز چین و هم مشغولیت آمریکا و متحدانش را به دنبال دارد.

مسعود براتی