وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مسعود براتی» ثبت شده است


سوال بسیار مهمی است و پاسخ دقیق به این سوال بخش مهمی از پرونده FATF را رمزگشایی می‌کند. 
با بررسی سیر تحولات بعد از امضای برجام مشخص می‌شود که *در زمانی موضوع FATF به مسئله جدی کشور تبدیل شد که ناموفق بودن پروژه برجام در حال آشکار شدن بود.*
برجام پروژه‌ای بود که دولت آقای روحانی و جریان سیاسی حامی او به مردم فروختند تا بتوانند رای آنها را از آن خود بکنند. بخش زیادی از این پروژه مربوط به بزرگنمایی و اغراق بیش از اندازه و تصویرسازی غیر واقعی از نتایج برجام بود. برای مثال رئیس جمهور روحانی در روز نهایی شدن برجام در اظهار نظری عجیب بیان کرد که با برجام تمامی تحریم‌های اقتصادی مالی و حتی تسلیحاتی بالمره لغو می‌شود.
اما با گذشت زمان و در همان ماه‌های ابتدایی بعد از اجرایی شدن برجام شواهد یکی پس از دیگری خود را روز می‌داد که آن چیزی که تصویر شده است با آن چیزی که واقعی است فاصله بسیار زیادی دارد. مهمترین شاهد مثال صحبت‌های آقای دکتر سیف رئیس وقت بانک مرکزی در شورای روابط خارجی آمریکا است او به صراحت درباره آثار برجام از عبارت *تقریباً هیچ* استفاده می‌کند. دکتر سیف به دلیل حضور در بانک مرکزی به خوبی از آثار و نتایج توافق برجام بر روابط بانکی آگاه بود و این جمله که از او صادر شد نشان دهنده نتیجه واقعی برجام در حوزه روابط اقتصادی بود. 
اما دولت روحانی و جریان سیاسی حامی او به این راحتی حاضر به پذیرش شکست ایده محوری خود نبود لذا از همان زمان پروژه جایگزین را برای مشغول کردن ذهن مردم و تداوم حضور آنها در قدرت آغاز شد. 
در سومین گزارش وزارت خارجه به مجلس شورای اسلامی درباره اجرای برجام کلید این پروژه زده شد و بیان شد که علی رغم رفع تحریم‌ها معضلی به نام حضور ایران در فهرست سیاه FATF وجود دارد و لذا مشکلاتی در حوزه برقراری روابط بانکی خارجی وجود داشته که باید برای رفع آن تلاش کرد. 
این در حالیست که مشکل اصلی روابط بانکی خارجی که هم از نظر تاریخی قابل اثبات است و هم از نظر تحلیلی می‌توان آن را اثبات کرد مربوط به تحریم‌های یک جانبه آمریکا علیه نظام بانکی ایران است و ارتباطی با FATF ندارد اما دولت وقت با چشمان باز پروژه FATF را آغاز کرد و هدف اصلی آن نیز پوشاندن نقایص جدی برجام و احتمال آشکار شدن آن برای مردم بود. 
حالا که رئیس جمهور پزشکیان پیگیری این موضوع را اولویت خود اعلام کرده است، میتوان نتیجه را حدس زد. زمان خوبی برای پیگیری این مسأله غیرواقعی در داخل مصرف میشود و تا چند وقت پروژه های  رسانه‌ای- سیاسی فعال خواهد بود، خودی و دیگری ساخته میشود و در نهایت همان «تقریبا هیچ» برای مردم حاصل خواهد شد.
فقط باید امیدوار بود که در این مسیر تعهدات هزینه‌دار جدید بی‌ المللی برای ایران ایجاد نشود.
📝مسعود براتی


🔸دیروز دکتر جلیلی از دومین رویداد بین‌المللی «الف تا» که به همت وزارت آموزش و پرورش برگزار شده بود، بازدید کرد.
نمایشگاه دو بخش داشت، بخش مدارس و هنرستان‌های موفق و ایده‌های موفق انفرادی معلم‌ها. توضیحی که دکتر پارسانیا مسئول نمایشگاه درباره شیوه انتخاب و حضور در نمایشگاه بیان کرد نشان می‌داد که مدارس و معلمانی موفق به حضور شده‌اند که در میان انبوهی از داوطلبان حضور، برتری‌هایی داشته‌اند. به عبارت دیگر ظرفیت واقعی کشور بسیار بیشتر از این نمایشگاه است.
🔻جالب اینکه عمده مدارس و معلم‌ها از مدارس دولتی بودند و کمی از آنها مدارس غیردولتی بودند. یعنی اصل بر پول نیست بلکه اراده است که تعیین کننده است.
🔻نکته مهم و لازم به تأمل این بود که همه آنچه که در نمایشگاه مشاهده شد، تجربه‌های موفقی بود که نه بر اساس برنامه‌های ابلاغ شده از مرکز بلکه بر اساس مسأله شناسی بومی، برنامه‌ریزی برای پاسخ دادن به آن و استقامت در آن مسیر به دست آمده بود. لذا تنوع و تکثر بسیاری در پاسخ‌های ارایه شده به مسایل هم جنس مشاهده میشد‌. 
🔹البته از آن مهمتر این بود که پشت هر تجربه موفق، اراده یا اراده‌هایی محکم وجود داشت که برای تحقق هدفی متعالی برانگیخته شده بود. مدیر یا معلمی پر انگیزه، بدون آنکه حمایت خاصی داشته باشد، با تکیه بر ظرفیت بومی و محلی مسأله شناسی کرده و پاسخی برای آن تولید و آن را اجرا کرده است. و حالا با تمام انرژی خود این تجربه را به مهمان نمایشگاه توضیح میدهد. 
به معنای کامل کلمه نمایشگاه «الف تا» میدانی برای نمایش ظرفیت های بزرگ مردمی برای پیشرفت کشور بود. این ظرفیت‌ها به این دلیل شکوفا شده بود که هر فردی به نقش پرشکوه خود در پیشرفت کشور اعتقاد و باور داشته و وارد میدان عمل شده بود.
در این میان وظیفه حاکمیت شناسایی و میدان دادن به این ظرفیت‌ها است. دولت باید بستر نقش آفرینی این اراده ها را ایجاد کند. نمایشگاه گام اول این کار است. 
باید به برگزار کنندگان این نمایشگاه خدا قوت گفت.


🔻اواخر سال گذشته با قطعی شدن حضور ترامپ در انتخابات آمریکا، در ایران موجی از ترس افکنی به جان مردم به راه افتاد. ترس از بازگشت ترامپ و بلایی که می‌تواند سر مردم بیاورد. طبیعی هم بود که خاطره تلخ مردم از فشار حداکثری و تحریم زمینه را برای پذیرش این ترس ایجاد کند.
بعد از اینکه مجله تجارت فردا ترامپ را در کالبد یک حاجی فیروز روی جلد به تصویر کشید، من مطلبی با این عنوان نوشتم و منتشر کردم: 
«ترامپ چه اثری روی زندگی مردم ایران دارد؟ تقریبا هیچ»
https://mas-barati.blog.ir/post/16
این مطلب بسیار دیده شد و بسیار واکنش برانگیز بود. تعداد زیادی از افراد هم واکنش‌های تند و منفی داشتند و خیلی از آنها به مسخره کردن روی آوردند. یک عده بورسی هم دعوت به مباهله بورسی کردند!  می‌توانید به نظرات ذیل این مطلب در توییتر سابق مراجعه کنید. حتما مفرح ذات خواهد بود. 
🔹البته مطلب سبب خیر شد و باعث شد چند مصاحبه و گفتگو پیرامون آن صورت بگیرد.
مصاحبه با خبرگزاری ایسنا با عنوان «زمانی فعال اقتصادی از توییت ترامپ هم اثر می‌گرفت/ شرایط ایران و آمریکا مشابه سال ۹۷ نیست»
isna.ir/xdQVzk
مصاحبه با خبرگزاری تسنیم با عنوان «تحریم جدید، فیک یا واقعی؟/ کارشناسان: سقف تحریم ایران پُر شده»
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1403/01/29/3070215
گفتگو با علیزاده در برنامه جدال
http://youtu.be/6gEo3IM22ow
و مناظره با دکتر قهرمانپور درباره بازگشت ترامپ و وضعیت تحریم‌ها
https://youtu.be/AsY3OTWtM_4

🔹حالا بهانه‌ای که سبب شد این مطلب را بنویسم مقاله اخیر ریچارد نفیو درباره سخت بودن (بخوانید ناممکن بودن) احیای فشار حداکثری علیه ایران است.
نفیو این مقاله را دو هفته پیش منتشر کرد و در آن شبیه به استدالاتی که بیان کرده بودم، بیان کرده است.
از مستهلک شدن ابزار تحریم تا تغییر رفتار ایران و تغییر محیط بین‌الملل.
https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/easier-said-done-renewing-maximum-pressure-iran
ترجمه مقاله را هم اینجا می‌توانید ببینید:
isna.ir/xdRNwF
نفیو را در ایران به عنوان معمار تحریم‌ها می‌شناسند و لذا حرفش دیده می‌شود.

امیدوارم در واقعی کردن نگاه سیاستمداران و نخبگان به تحریم موثر باشد.

برنامه جامع اقدام مشترک روسای جمهور آمریکا علیه ایران
تهدید، تحریم ،‌ ترور، 
۲۳ سال پیش واقعه‌ای در شهر نیویورک جهان را در شوک فروبرد. حادثه تروریستی حمله به برج‌های دوقلوی تجارت جهانی، هرچند در آمریکا رخ داد و هنوز ابهامات فراوانی درباره عوامل و انگیزه‌های پشت آن وجود دارد، اما آثار آن بیش از هرجایی در غرب آسیا خودش را نشان داد. دولت آمریکا بلافاصله پرچم برنامه جهانی مبارزه با تروریسم را با نام «جنگ جهانی علیه تروریسم» بلند کرد و اعلام کرد «هر ملتی در هرجای دنیا باید تصمیم خود را اتخاذ نماید. یا طرف ما هستید یا طرف تروریست‌ها».
آمریکا هم در سطح قدرت سخت و نظامی اقدامات مهمی انجام داد و هم در سخت نیمه سخت و اقتصادی زیرساخت‌های استفاده از ابزار تحریم علیه دشمنان خود را توسعه داد. الان و بعد از گذشت بیش از دو دهه از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ می‌توان ارزیابی بهتری از اهداف و سیاست‌های آمریکا در منطقه غرب آسیا ارایه کرد. اهدافی که البته در ابتدا آشکار نبودند و به مرور زمان مشخص شد که امنیت رژیم صهیونیستی و مهار جمهوری اسلامی ایران اصلی‌ترین آنها است.
اولین اقدام آمریکا در سطح نظامی حمله به افغانستان بود. ظاهر امر این بود که افغانستان در آن زمان در دست طالبان بوده و آنها از گروه القاعده میزبانی می‌کنند. همان گروهی که متهم اصلی حمله به برج‌های دوقلو است. لذا توجیه آمریکا این بود که با حمله به افغانستان و برکناری طالبان از قدرت، گروه القاعده از بین خواهد رفت. اما نمی‌توان این واقعیت را از نظر دور داشت که افغانستان همسایه شرقی ایران است که وضعیت آن به صورت مستقیم بر ایران اثر دارد. حضور نظامی آمریکا اصلی‌ترین حامی رژیم صهیونیستی و مهمترین تهدید فرامنطقه‌ای علیه ایران، در مرزهای شرقی تهدیدات متعددی علیه ایران ایجاد خواهد کرد. برای همین داستان از افغانستان شروع شد، دورترین کشور از اسرائیل و نزدیک‌ترین به ایران تا آغاز زایمان خاورمیانۀ نوین با بیشترین تهدید برای ایران آغاز شود ولی کم‌ترین پیامد را برای اسرائیل داشته باشد.
گام بعدی را آمریکا در سال ۲۰۰۳ با حمله به عراق برداشت؛ همسایه غربی ایران و این‌بار کمی‌نزدیک‌تر اما با فاصله از رژیم صهیونیستی. آمریکا این بار حضور نظامی خود را در همسایه غربی ایران ایجاد و تثبیت کرد. رئیس جمهور آمریکا قبل از حمله به عراق بود که ایران را به همراه کره شمالی و عراق، به عنوان کشورهای «محور شرارت» نامید. بوش پسر علت این نامگذاری را «حمایت آن کشورها از تروریسم» و «تلاش آن‌ها برای دستیابی به جنگ‌افزار کشتارجمعی» بیان کرد. هرچند دولت وقت ایران در آن سال‌ها تلاش داشت با سیاست تنش‌زدایی با غرب، روابط ایران و غرب را بهبود دهد.
حمله به عراق این نگرانی را در ذهن تحلیل‌گران ایجاد کرد که آیا هدف بعدی آمریکا ایران است؟ خصوصا اینکه هم‌زمان موضوع فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران نیز در فضای بین‌المللی با هدایت آمریکا ضریب پیدا کرده بود و سبب ایجاد حساسیت در فضای بین‌المللی شده بود. آغاز مذاکرات هسته‌ای ایران و تروئیکای اروپا در چنین شرایطی بود. مذاکراتی که البته به نتیجه نرسید و سرآغاز یک پرونده طولانی میان ایران و غرب بود.
حضور نظامی آمریکا در شرق و غرب ایران که به دنبال منگنه کردن ایران بود، با برخی ناامنی‌ها در شمال غرب ایران (شکل‌گیری پژاک و احیای گروه کوموله) و جنوب شرق (فعالیت‌های تروریستی جندالشیطان) نیز همراه بود. به عبارت دیگر برنامه آمریکا علیه ایران صرفا شامل تهدید نظامی نبود و بلکه بعد ناامنی نیز داشت.
در ادامه سیاست ایران با تجربه شکست‌خورده مذاکرات با تروئیکای اروپا تغییر کرد و در حوزه هسته‌ای مسیر تنش‌زدایی یعنی اعتمادسازی و انجام تعهدات یکطرفه کنار گذاشته شد و فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای از سر گرفته شد. پیشرفت‌های قابل توجهی در این مسیر از جمله غنی‌سازی ۲۰ درصد و توسعه توان غنی‌سازی حاصل شد. در این دوره ایران بیشتر به دنبال تهدیدزدایی حرکت کرد.
حرکت بعدی آمریکا در این مسیر فشار و جنگ علیه لبنان بود. جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان که با هدف از بین بردن توان نظامی حزب الله لبنان آغاز شد اما به سرانجام نرسید. در آنجا بود که آمریکا به طور آشکار از اهداف خود برای منطقه غرب آسیا سخن گفت.  کاندولیزا رایس وزیر وقت خارجه آمریکا این چنین گفت: «جنگ لبنان درد زایمان تولد خاورمیانه جدید است.»
البته خیلی قبل‌تر ریچارد هاس تحلیل‌گر برجسته آمریکایی شورای روابط خارجی در مقاله‌ای با عنوان «پیش به سوی دموکراسی بزرگتر در دنیای اسلام»  از اهداف پشت پرده اقدامات نظامی آمریکا پرده برداشته بود. آمریکا تنها دموکراسی در خاورمیانه را رژیم صهیونیستی می‌داند و معنای حرکت به سوی دموکراسی بزرگتر را به راحتی می‌توان فهمید. یعنی حرکت به سمت اسرائیل بزرگتر که برای این کار باید ایران مهار شود.
بعد از لبنان نوبت به سوریه رسید و طرح پیچیده و وحشتناک آمریکا برای ناامنی در سوریه که منجر به تولد «داعش» شد. همه این‌ها برای مهار ایران و برای دموکراسی بزرگتر بود. ایران البته با درایت و هوشمندی با این تهدید مقابله کرد و آن را تبدیل به یک فرصت بزرگ برای خود کرد و نیروهای هم سو باخود را متشکل و منسجم کرد و جایگاه سیاسی و اجتماعی آنها به طور جدی ارتقا یافت. تشکیل بسیج مردمی در عراق، شکل‌گیری گروه‌های مختلف مقاومت در منطقه و شکست دادن پروژه پیچیده و خطرناک داعش از دست‌اوردهای ایران بود.
همزمان با این تحولات بود که آمریکا از فتنه‌گران بعد از انتخابات ۸۸ ایران حمایت کرد، به این امید که بتواند مانند برخی کشورهای دیگر با انقلاب‌های مخملین رژیم سیاسی را تغییر دهد. بعد از ناامید شدن از این مسیر با راه‌اندازی جنگ اقتصادی گسترده به دنبال فلج کردن اقتصاد ایران بود. اوباما که بعد از بوش پسر در کاخ سفید مستقر شده بود، ابتدا با ژست صلح طلبی به پیش آمد و نامه‌هایی برای رهبر معظم انقلاب فرستاد اما زمانی که بوی کباب از فتنه ۸۸ به مشامش رسید، پا در مسیر فشار حداکثری و تحریم‌های فلج کننده علیه مردم ایران گذاشت. این تحریم‌ها با هدف فشار معیشتی بر مردم ایران که اصلی‌ترین پشتوانه نظام سیاسی ایران بودند، طراحی و اجرا شد و تا آنجا پیش رفت که مذاکره با آمریکا در داخل جامعه ایران مورد پذیرش قرار گیرد. با تغییر دولت در سال ۹۲ و ضریب گرفتن مذاکره با آمریکا برای رفع تحریم فرصت جدید برای آمریکا جهت اجرای سیاست‌های خود علیه ایران شکل گرفت. آمریکا حالا مهار ایران را از طریق مذاکره و تحمیل یک توافق دنبال کرد. 
مذاکرات درباره برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران قبل از ۹۲ هم جریان داشت اما نه روی اضطرار رفع تحریم بلکه برای دفاع از حقوق هسته‌ای مردم ایران بود. این تغییر سبب شد که آمریکا فرصتی برای مهار ایران این‌بار از مسیر توافق به دست آورد. توافق البته نتوانست اهداف ایران را محقق کند یعنی نتوانست منجر به رفع تحریم پایدار و حل مشکلات ناشی از آن شود. آمریکا که به دنبال تسری مذاکره و توافق در بستر توافق به سایر موضوعات از جمله موشکی و مسایل منطقه‌ای بود نیز به هدف خود نرسید. ترامپ که زمینه را برای فشار بیشتر به ایران و سرعت دادن به این روند مشاهده کرد با خروج از برجام و اجرای سیاست فشار حداکثری تلاش کرد این هدف را سریعتر محقق کند. این رفتار ترامپ مورد نقد جان کری قرار گرفت و گفت: «میشد این توافق را به عنوان اهرم فشاری برای وادار کردن ایران به امتیازدهی در موضوعات دیگر از جمله مسائل موشکی و منطقه‌ای مورد استفاده قرار داد.»
ایران با درایت رهبر معظم انقلاب توانست سیاست فشار حداکثری را شکست مفتضحانه بدهد. این اعتراف را مسئولان آمریکایی کردند. هرچند در مواجهه با تحریم‌ها، مردم ایران هزینه‌های زیادی دادند که البته اگر دولت دوم روحانی تدبیر و برنامه‌ فعالانه‌ای می‌داشت و همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد توافق نمی‌گذاشت، مردم ایران این میزان هزینه را مجبور نبود پرداخت کند. تدبیری که شهید رئیسی در مواجهه با تحریم‌ها انجام داد و در حوزه‌هایی مانند تجارت خارجی، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و فروش نفت و نیز پیوستن به گروه‌های جدید بین‌المللی مانند شانگهای و بریکس موفقیت‌های قابل توجهی را به دست آورد. 
در یک سال گذشته و بعد از عملیات طوفان الاقصی که یک تهدید وجودی و جدی برای رژیم صهیونیستی ایجاد شد، آمریکا مجدد حضور خود در منطقه را افزایش داده است. اما این بار نه از روی یک برنامه فعالانه و برای مهار ایران بلکه از روی اضطرار و صیانت از امنیت رژیم صهیونیستی. 
وقتی تحولات ۲۳ سال گذشته را در یک نگاه مشاهده می‌کنیم، روند افزایش قدرت جمهوری اسلامی و کاهش قدرت و نفوذ آمریکا و تضعیف رژیم صهیونیستی را به روشنی می‌بینیم. مشاهده می‌کنیم که برخی از سیاست‌ها همانند تنش‌زدایی یا مذاکره برای رفع تحریم در تحقق منافع ملی ناموفق بوده و سیاست‌های فعالانه مبنی بر تهدید‌زدایی و خنثی‌سازی تحریم‌ها هست که توانسته منافع ملی را تامین و قدرت و اقتدار ملی را افزایش دهد. 
حالا در دولت چهاردهم که در مواجهه با آمریکا قرار است «مدیریت تخاصم» دنبال شود، باید دید که این سیاست به کدام سیاست تجربه شده نزدیک‌تر است، به سیاست تنش‌زدایی و مذاکره برای رفع تحریم و یا سیاست تهدیدزدایی و خنثی‌سازی تحریم‌ها؟

 

مسعود براتی
 

داستان پول‌های کره بهانه‌ای برای شناخت عمیق‌تر تحریم
*حساب امانی* (escrow account) و دردسرهای آن برای ایران

نخست وزیر و وزیر خارجه قطر در روزهای گذشته به ایران سفر کرده بود. در کنار مباحث مختلف یکی از موضوعات مطرح در روابط ایران و قطر، موضوع پول‌های ایران که سال گذشته از کره به قطر انتقال پیدا کرد، مطرح است. این پول‌ها قرار بود به آسانی برای ایران کارسازی شود که با وقوع عملیات تاریخی طوفان الاقصی و در پی آن حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه با مشکل مواجه شد. در این یادداشت به بررسی جنبه‌های فنی این موضوع می‌پردازیم که به نظر می‌رسد درس‌های مهمی برای مرور کردن دارد.

🔻پول‌ها چگونه در کره جنوبی بلوکه شده بودند؟

در سالهای اجرای برجام محدودیتی در فروش نفت و میعانات گازی ایران نبود و یکی از مشتری‌های قدیمی ایران کره جنوبی بود که میعانات ایران را خریدای می‌کرد. در یک سال پایانی که از زمان خروج آمریکا از برجام تا زمان اعمال صد در صدی تحریم نفتی علیه ایران در اردیبهشت ۹۸، فروش میعانات به کره بدون دریافت مبلغ آن انجام می‌شد. امید بود که دوباره رفع تحریم‌ها برقرار شود. طلب ایران در حدود ۷ میلیارد دلار بود که در بانک‌های کره‌ای به وون (واحد پول کره) انباشت می‌شد و مالکیت آن برای بانک مرکزی ایران بود.

🔹حساب امانی چیست و چه نقشی در تحریم‌های نفتی دارد؟

در قانون NDAA 2012 که فروش نفت خام ایران تحریم شد، در بخش ۱۲۴۵ بیان می‌کند که تراکنش بابت خرید نفت خام ایران ممنوع است،‌ مگر آنهایی که با مجوز دولت آمریکا خرید نفت از ایران را انجام می‌دهند. در قانون بعدی تحریمی یعنی قانون کاهش تهدید ایران ۲۰۱۲ بخش ۵۰۳، مشخص می‌کنند که خریداران نفت ایران که با مجوز دولت آمریکا خرید انجام می دهند باید پول ناشی از خرید خود را در حسابی به نام بانک مرکزی ایران و به ارز محلی نگه‌داری کنند و ایران از آن پول می‌تواند اقلام غیرتحریمی خریداری کند و تنها در حالتیکه بخواهد خرید بشردوستانه کند می‌تواند پول را به کشور ثالث منتقل کند.
https://www.congress.gov/bill/112th-congress/house-bill/1905/text
🔻اینجا بود که حساب امانی escrow account در مکانیزم تحریم وارد شد. در فرایند اجرایی مصرف پول هم جایگاه خزانه‌داری آمریکا OFAC برای تایید تراکنش‌ها آمده است. یک جایگاه نظارتی که باید برای تراکنش‌ها مجوز صادر کند تا خطر تحریمی موسسات مالی درگیر را تهدید نکند.
در مدت اجرای برجام و نیز خروج آمریکا از برجام تا اردیبهشت ۹۸ این سازوکار جاری بود. لذا مصرف پول‌های ناشی از فروش میعانات به کره سختی داشت و انباشت پول در حساب امانی ایران در کره افزایش می‌یافت.
اتفاق دیگری که روی این تحریم سوار شد و کار را پیچیده‌تر کرد، شناسایی بانک مرکزی ایران به عنوان نهاد حامی تروریسم در شهریور ۹۸ بود. به دلیل اینکه هرگونه همکاری با این نهاد خطر مواجه شدن با تحریم‌های آمریکا را داشت، استثنا مربوط به خرید بشردوستانه هم اعمال نمی‌شد. عملا بانک مرکزی ایران ذیل قانون کاتسا مجدد تحریم شد. اینگونه بود که پول ایران در کره چند قفله شد.
تلاش دولت سیزدهم برای آزادسازی در دولت روحانی چندبین بار تلاش شد که پول‌ها آزاد شوند اما نشد. در دولت شهید رییسی نیز این اتفاق دنبال شد. آنقدر خبرها زیاد منتشر می‌شد که در شبکه‌های اجتماعی به طنز می‌گفتند چندین بار است که پول‌های کره آزاد شده است.

🔸در تابستان ۱۴۰۲ که بحث مبادله زندانیان میان ایران و آمریکا جدی شد،‌ موضوع آزادسازی پول‌ها نیز جدی‌تر شد. اما یک مشکل فنی وجود داشت که مورد توجه طرف ایرانی بود. مشکل درباره تبدیل وون به یورو بود. با توجه به محدود بودن بازار تبدیل وون به یورو، راه حل معمول تبدیل وون به دلار و بعد تبدیل دلار به یورو بود. اما خطری در این میان بود: خطر مصادره پولهای ایران توسط دولت آمریکا در زمان تبدیل از وون به دلار. در همان قانون کاهش تهدید ایران ۲۰۱۲ کنگره اجازه مصادره اموال ایران که در خاک آمریکا است یا به قلمرو آمریکا وارد می‌شود،‌ را داد. در نتیجه اگر وون به دلار تبدیل می‌شد قبلا از تبدیل به یورو، امکان مصادره آن وجود داشت. برای همین بود که راه سخت‌تر را انتخاب کردند و حدود ۴ تا ۶ هفته صبر کردند تا به صورت مستقیم وون کره به یورو تبدیل شود
https://www.rokna.net/fa/tiny/news-919772
ایران تلاش کرد که با آزاد کردن منابع در کره، عرضه ارز را در بازار تقویت کند. یوروی حاصل شده می‌توانست برای تامین اقلام اساسی که قلم مهمی از تقاضای ارزی کشور است، مصرف شود که فشار را روی بازار ارز کاهش دهد. در مسیر تبدیل وون به یورو به دلیل کاهش ارزش وون در قبال دلار در سالهای اخیر، نزدیک به یک میلیارد دلار آن آب شد و در حدود ۶ میلیارد دلار به یورو تبدیل شد که تقریبا ۵.۳ میلیارد یورو میشد.
 

ادامه
🔻پول‌های چه وضعیتی دارند؟
یوروهای متعلق به ایران در حساب‌های یورویی بانک‌های قطری نزد بانک‌های سوئیسی قرار گرفت. در اینجا نیز بر اساس همان قواعد تحریمی در حسا‌ب‌های امانی escrow account قرار گرفت. با همان ملاحظه نیاز به تاییده اوفک برای مصرف این پولها. متاسفانه در این مدت تمام زندانی‌های آمریکایی آزاد شدند و اهرم فشار برای طرف ایرانی جهت وادار کردن آمریکا به انجام تعهداتش وجود نداشت. اینکه طرف ایرانی چرا تصمیم گرفت که پول‌ها به یورو در حساب بانک‌های سوئیسی قرار گیرد روشن بود. ایران نیازمند حواله است و از اسکناس اهمیت بیشتری برای بانک مرکزی دارد تا بتواند برای واردات اقلام اساسی یا چیزهای دیگر که ریسک تحریم ندارند استفاده کند. برای همین در صورتی که بتواند به صورت حواله آنها را مصرف کند خیلی برایش مطلوب تر است. اما مشروط به داشتن اهرم فشاری برای وادار کردن آمریکا به رعایت تعهداتش که این اهرم از دست ایران خارج شده بود.
🔸ایام نشستن پول‌های به حساب‌های امانی مصادف شد با تحولات غزه و عملیات طوفان الاقصی که سبب فعال شدن سیاست‌مداران صهیونیست آمریکایی شد و بلافاصله با فشار بر دولت آمریکا خواهان بلوکه شدن مجدد منابع ارزی ایران در نزد بانک‌های قطری شدند. حتی مجلس نمایندگان آمریکا طرحی نیز تصویب کرد. هرچند به قانون تبدیل نشد.
https://www.asriran.com/fa/news/922281
khabaronline.ir/xksPh

مجموعه خبرهایی که میرسد حاکی از این است که پولها کماکان در حساب‌های یورویی بانک‌های قطر نزد بانک‌های سوئیس هستند و کارسازی آنها با مشکل مواجه شده است.
https://www.mizanonline.ir/00Jsoi
بر اساس گزارش واشنگتن‌پست، معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا ادعا کرده که مقام‌های آمریکایی و دولت قطر توافق کرده‌اند که دسترسی ایران به حساب ۶ میلیارد دلاری را با توجه به آنچه حمله حماس علیه رژیم صهیونیستی خوانده شده، مسدود کنند. مشابه این وضعیت را در موضوع فروش گاز به عراق و واریز درآمد آن نزد بانک تجارت عراق TBI شاهد هستیم. آنجا هم حسابی امانی برای طرف ایرانی به دینار عراقی وجود دارد که برای مصرف آن نیاز به تاییده اوفک وجود دارد.
تاییده اوفک در این مکانیزم مانند پیچ تنظیم عمل می‌کند و هرگاه آمریکا بخواهد با ایران بازی کند این پیچ را کم یا زیاد می‌کند. شاید این درس مهمی برای ما باشد که تمام تلاشمان برای رها شدن از مکانیزم‌های تحت کنترل آمریکا باشد. در حصول توافق عجله نکنیم و صرفا برای تولید یک خبر خوب جهت مدیریت انتظارات بازار از چاله‌ای به چاله دیگر نیفتیم. 

✍️ مسعود براتی

چهارشنبه گذشته تمامی افراد معرفی شده از سوی رئیس جمهور پزشکیان به مجلس شورای اسلامی، رای اعتماد گرفتند. در رسانه‌ها این اتفاق با عنوان «وفاق ملی»‌ بازنمایی شد. نکاتی درباره فرصت‌ها و تهدیدهای این اتفاق در ادامه بیان می‌شود:
1️⃣ تلاش آشکاری شد تا از این اتفاق تصویری این چنین ساخته شود که تمامی وزرا با تایید رهبر انقلاب معرفی شده‌اند و لذا هرکسی که با آنها مخالف باشد، به نوعی با رهبر انقلاب مخالفت کرده است. به نظر می‌رسد هدف این تصویرسازی منفعل کردن نیروهای سیاسی-اجتماعی منتقد دولت است. خصوصا جریان منتقد دولت که نه به دلیل سیاست‌زدگی بلکه از منظر مسایل اصلی کشور و موضوع پیشرفت و عدالت به نقد تصمیم‌ها و رفتار دولت می‌پردازد. در حالیکه رهبر انقلاب در این موضوع به صراحت نظرات خود را در دیدار نمایندگان مجلس دوازدهم در تاریخ ۳۱ تیر ماه امسال بیان کردند. 
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=57106
امروز هم در دیدار با هیات دولت خیلی شفاف تاکید کردند که تعداد زیادی از وزرا را نمی‌شناختند و نظری درباره آنها نداده‌اند. 
https://ble.ir/khamenei_ir/1230056360469028836/1724746032134
2️⃣ همچنین تلاش شد تا تصویری از یک وفاق ملی میان جریان حامی دولت پزشکیان و جریان رقیب یعنی آقای قالیباف ترسیم شود که به نظر می‌رسد هدف آن بیرون کردن جریان سوم از صحنه سیاسی کشور است. البته برخی از افراد سیاسی منتسب به ریاست مجلس نیز این حرف را بیان کردند. در این تصویرسازی جریان سوم یک جمعی از افراد تندرو و رادیکال تصویر شدند که حذف آنها از صحنه سیاسی کشور بخشی از پروژه وفاق ملی است.
3️⃣ رای اعتماد به افرادی مانند وزیر بهداشت، با سابقه روشن در حمایت از اغتشاشات ۱۴۰۱ موجب ایجاد تردید در میان بدنه فعال و انقلابی شد. کمتر از یک سال گذشته بود که آقای سلاح‌ورزی که وضعیتش شبیه وزیر بهداشت بود، بعد از چند ماه تنش میان دولت و اتاق بازرگانی از ریاست آن اتاق برداشته شد. اما در این مورد بدون آنکه وزیر بهداشت نسبت به اقدامات سابق خود ابراز پشیمانی کند، از مجلس رای اعتماد گرفت. برای بدنه انقلابی وضعیتی شبیه به پذیرش برجام در دولت اول روحانی و مجلس با ریاست علی لاریجانی شکل گرفت. این تردید می‌تواند در آینده تبدیل به انفعال و عدم تحرک در موضوعات مهم کشور شود.
4️⃣ در فرایند رای اعتماد به وزرا، دو اتفاق در صحن مجلس رخ داد. یکی شفاف شدن مواضع نمایندگان بود. این شفاف شدن برای کنش اجتماعی-سیاسی در آینده و تعیین نسبت با نمایندگان مجلس مفید است. همچنین رویش‌های جدیدی در میان نمایندگان مجلس مشاهده شد که نشان دهنده ظرفیت خوب در مجلس است. نمایندگان جوان و متخصصی که با کنش فعالانه خود و تبیین مواضع تخصصی و اصولی نشان دادند که ظرفیت کار تخصصی و به دور از سیاست‌زدگی در مجلس وجود دارد و می‌توان روی این ظرفیت برای پیگیری مسایل پیشرفت و عدالت حساب کرد.
5️⃣ اتفاق مهم دیگر تاکیدات چند باره در فرایند رای اعتماد مبنی بر مبنا بودن قانون برنامه هفتم موجب گردید تا برنامه هفتم به عنوان سند بالادستی دولت و وزرا تثبیت شود. این مبنا می‌تواند چارچوب نظری خوبی برای تعامل جریان منتقد دولت با دولت باشد. تقریبا تمامی وزرای دولت در بخش‌هایی از صحبت‌های خود به این مهم اشاره و تاکید کردند. قانون برنامه هفتم پیشرفت علی‌رغم برخی از ضعف‌ها، ظرفیت‌های خوبی برای پیشرفت و عدالت دارد. (بخش‌هایی از آن در اینجا منتشر شده است: https://ble.ir/saeedjalily/3616294512355856516/1723902596762)
*سخن اصلی*
✅ با عنایت به تهدیدها و فرصت‌های توضیح داده شده، نیروهای انقلابی منتقد دولت نباید دچار تردید و انفعال شوند. با تجهیز شدن و مسلط شدن به فرصت‌های برنامه هفتم برای تحقق پیشرفت و عدالت موضعی فعال نسبت به دولت چهاردهم اتخاذ کنند. درگیر مباحث حاشیه‌ای که با هدف تردید افکنی و انفعال مطرح می‌شوند، نشوند. باید این نکته را همیشه در نظر داشت که مسیر پیشرفت و عدالت مسیری است که فقط با حضور نیروی مردم حاصل می‌شود. وجه مهمی از این حضور، داشتن موضع نسبت به تصمیم‌ها و عملکرد دولت است.
مسعود براتی

🔸گویا قرار است فردا وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم به مجلس معرفی شوند. هر فرد پیشنهادی برنامه‌ای نیز به مجلس ارایه می‌دهد. در انتهای این فرایند تکلیف وزرا که بدنه اصلی دولت را تشکیل می‌دهند مشخص می‌شود. این دوره چند روزه، تصویر چهار سال آینده را دقیق‌تر ترسیم می‌کند.
🔸در این لحظه ما شاهد یک «هم‌زمانی» مهم نیز هستیم. همزمانی شروع به کار دولت چهاردهم، مجلس دوازدهم و اجرای برنامه پنجساله هفتم پیشرفت؛ یعنی در چهارسال پیش رو که ۸۰ درصد از برنامه هفتم است، تصمیم‌ها و اقدامات دولت چهاردهم و مجلس دوازدهم تعیین کننده هستند. در نتیجه فرایند بررسی وزرای پیشنهاد و برنامه‌های آنها در مجلس شورای اسلامی که در روزهای پیش رو شاهد آن خواهیم بود، در موفق بودن یا نبودن برنامه هفتم نیز تعیین کننده است. از آنجا که رئیس جمهور نیز بارها بر اهمیت و محوریت برنامه‌ هفتم در دولت خود تاکید داشته‌اند لذا برنامه هفتم می‌تواند معیار و مبنایی برای ارزیابی وزرای پیشنهادی و برنامه‌های آن‌ها باشد.
✅«جریان اجتماعی-سیاسی» خواهان پیشرفت و عدالت که در انتخابات ۱۴۰۳ توانست نمایش قدرتمندی از خود نشان دهد با محوریت رای به دکتر جلیلی، نمی‌تواند به این لحظه مهم بی‌تفاوت باشد، بلکه باید با حضوری فعال و موثر در این لحظه نقش‌آفرینی کند. این نقش‌آفرینی از جنس همان کارهایی است که در ایام انتخابات توسط این جریان انجام می‌شد. کارهایی با رویکرد تبیینی با هدف «آگاهی بخشی به مردم»  درباره امورات مهم و ملی که در حال وقوع است، تا زمینه حضور و مشارکت مردم مهیاتر شود. همان رویکردی که مورد تقدیر رهبر انقلاب نیز قرار گرفت. 
📌مخاطب اصلی فعالیت‌های یک جریان اجتماعی-سیاسی مردم هستند. هدف اصلی آن «تصویرسازی درست و منطبق با واقعیت در ذهن مردم» است. رای اعتماد دادن یا ندادن مسئولیتی است که قانون اساسی بر عهده نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی قرار داده است. جریان اجتماعی-سیاسی می‌تواند با بیان مواضع خود درباره وزرای پیشنهادی و برنامه‌های آنها به نماینده‌های مجلس برای تصمیم‌بهتر کمک کند، اما از آن مهمتر ترسیم تصویری روشن و صریح برای مردم است. برای مردم باید شفاف بیان شود که آیا وزاری پیشنهادی و برنامه‌های آنها می‌تواند نیازها و مطالبات آنها را پاسخ دهد؟ آیا منجر به ساختن مسکن می‌شود؟ آیا منجر به ایجاد اشتغال می‌شود؟ آیا می‌تواند مشکلات اصلی آنها را حل کند؟ آیا می‌تواند اهداف مهم برنامه هفتم پیشرفت را محقق کند؟ آیا رشد هشت درصدی که مورد تاکید برنامه هفتم بوده است، با وزرا و برنامه‌های پیشنهادی آنها محقق می‌شود؟ آیا احکام متعدد و متنوع که تکالیف مختلفی بر عهده دولت و وزارت‌خانه‌های دولت قرار داده است، مورد توجه وزرای پیشنهادی و برنامه‌های آنها قرار گرفته است؟ آیا جایگاه ایران در منطقه و بین‌الملل ارتقا پیدا می‌کند؟
🔻البته ترسیم این تصویر برای مردم کار سخت و پیچیده‌ای است. مباحث برنامه هفتم از جنس برنامه و گزاره‌های تخصصی است و برنامه‌های پیشنهادی وزرا هم از همین جنس است. ارزیابی آنها و ساده‌سازی آنها برای مخاطب عمومی کار سختی است. همچنین امکان دارد برنامه‌های ارایه شده حاوی گزاره‌های خوب باشد ولی صادقانه نباشد. یعنی امکان دارد برنامه پیشنهادی صرفا برای گرفتن رای اعتماد نوشته شده باشد و اعتقادی به آن در واقعیت وجود نداشته باشد. یادمان نرفته زمانی که آخوندی در سال ۹۲ به عنوان وزیر پیشنهادی معرفی شد، به طور جدی از مسکن مهر دفاع کرد و حتی خود را مبدع ایده مسکن مهر معرفی کرد اما در عمل نشان داد که هیچ اعتقادی به آن ندارد. 
برای همین ارزیابی سابقه و کارنامه فرد معرفی شده نیز مهم است. فقط آفتی که امکان دارد تهدید کننده باشد، سطحی شدن و درگیر حرف‌های بی مبنا شدن است که باید از آن مراقبت کرد. سابقه افراد معرفی شده باید در نسبت با مسایل مهم آن حوزه و تکالیف برنامه هفتم مورد ارزیابی قرار گیرد.
✅جریان اجتماعی-سیاسی که در انتخابات ریاست جمهوری تا حد خوبی توانست با مردم از مسایل پیشرفت و عدالت صحبت کند و همراهی آنها را ایجاد کند، در ایام بررسی وزرای پیشنهادی هم باید با مردم از همان مسایل البته در نسبت با وزرا و برنامه‌های پیشنهادی صحبت کند. یادمان باشد پیشرفت و عدالت بدون حضور و مشارکت مردم رخ نمی‌دهد و لذا در لحظات مهم باید با مردم گفتگو کرد.

چرا جلسه رهبر انقلاب با رقیب انتخاباتی رئیس جمهور رسانه‌ای شد؟
🔹رهبر انقلاب پس از انتخابات اقدامی بی‌سابقه انجام داد. روز شنبه پس از مشخص شدن نتایج انتخابات و بلافاصله بعد از جلسه با رئیس جمهور منتخب، جلسه‌ای با رقیب او آقای جلیلی برگزار کرد که رسانه‌ای شد و در آن «ضمن تشکر از رویکرد تبیینی آقای دکتر جلیلی در عرصه رقابت‌های انتخاباتی و همچنین ایجاد زمینه برای شور و شوق مردمی بیشتر در انتخابات، برای وی آرزوی موفقیت کردند.» بی‌سابقه بودن این اقدام نه در برگزاری جلسه بلکه در زمان برگزاری و رسانه‌ای شدن و تقدیر از رویکرد آقای جلیلی است. 
✅به خوبی می‌دانیم که رهبر انقلاب در همه دوره‌ها به طور کامل از دولت‌ها حمایت و پشتیبانی می‌کنند و این موضوع هیچ استثنائی ندارد. ایشان بارها نیز بر این موضوع تاکید کردند و دلیل آن را اهمیت کار قوه مجریه بیان کرده‌اند. لذا برگزاری جلسه با رقیب اصلی آقای پزشکیان به معنای تغییر این سنت نیست. بلکه به معنای دغدغه ایشان برای شکل‌دهی به یک نیروی اجتماعی موثر برای پیشرفت است. این دغدغه نیز به نگاه رهبر انقلاب به موضوع پیشرفت برمی‌گردد.
اگر به ابتدای امسال برگردیم (زمانی که کسی نمی‌دانست قرار است چند ماه دیگر انتخاباتی برگزار شود) و شعار سال را مورد توجه قرار دهیم تاحدی می‌توانیم موضوع را بهتر درک کنیم. ایشان شعار سال ۱۴۰۳ را «جهش تولید با مشارکت مردم» قرار دادند. در تبیین این شعار نیز تاکید فرمودند :«بِجد اعتقاد دارم که این جهش بدون مشارکت مردم و بدون حضور مردم اتّفاق نخواهد افتاد. ...در بخش مردمی ظرفیّتهای بزرگی وجود دارد و این ظرفیّتها بایستی فعّال بشود، باید از آنها به نفع کشور و به نفع مردم استفاده بشود.»
رهبر انقلاب جهش در اقتصاد را وابسته به حضور و مشارکت مردم می‌دانند. این تنها محصور در اقتصاد نیست بلکه از نظر ایشان تحقق پیشرفت به طور کلی و در ابعاد مختلف آن نیز مستلزم حضور و مشارکت موثر مردم است. نقش مردم بسیار پررنگ است و رهبر انقلاب در طول سال‌ها بارها و بارها بر این نقش تاکید داشته‌اند. ایشان تصریح دارند که *«هر جا مردم وارد شده‌اند ما پیشرفت کرده‌ایم. در دفاع مقدّس مردم وارد شدند، ما پیروز شدیم؛ در مسائل سیاسی کشور مردم هر جا وارد شدند ما پیروز شدیم»* (۱ فروردین ۱۴۰۲)
📌رهبر انقلاب عنصر اصلی پیشرفت را حضور و مشارکت مردم می‌دانند. این حضور و مشارکت نیز رخ نمی‌دهد مگر اینکه مردم نسبت به مسایل مربوط به پیشرفت کشور آگاه شوند. به همین دلیل است که در سال‌های گذشته ایشان بارها و بارها بر ضرورت *«جهاد تبیین»* تاکید داشته‌اند. جهاد تبیین کلید فعال شدن ظرفیت مردم است.
در انتخابات اخیر این فرصت به وجود آمد که این الگو تا حدودی اجرا شود و آقای جلیلی با اتخاذ رویکرد تبیینی ناظر به مسایل پیشرفت کشور توانست حرکتی کم سابقه را سامان‌دهی کند و نتیجه قابل توجهی نیز به دست آورد. این تجربه از چشمان رهبر انقلاب دور نماند و ایشان در تایید و تثبیت این تجربه ورود کردند. *به نظر ایشان می‌خواهند یک نیروی اجتماعی-سیاسی موثر برای پیشرفت کشور شکل‌ بگیرد.* شاید دلیل رسانه‌ای شدن جلسه ایشان با آقای جلیلی همین موضوع باشد. با همین نگاه می‌توان بیانات ایشان در مراسم تنفیذ را بهتر درک کرد. ایشان به دولت توصیه کردند :«دولت محترم و رئیس‌جمهور محترم ان‌شاءالله برای مردم، با مردم، در میان مردم از این «ظرفیّت عظیم مردمی» استفاده کنند و از آن برای رسیدن به اهدافی که ذکر کردند و راهی که میخواهند بروند، بهره بگیرند.»
📌از دیدگاه رهبر انقلاب پیشرفت حاصل نمی‌شود الا به حضور و مشارکت موثر مردم. برای اینکه این اتفاق رخ دهد، باید حلقه‌های میانی با رویکرد آگاهی بخشی و کار تبیینی زمینه حضور مردم را مهیا کنند. همان اتفاقی در که در ایام انتخابات در کمپین انتخاباتی آقای جلیلی رخ داد. لذا می‌توان گفت این حرکت که از گذشته در کشور شروع شده، در انتخابات اخیر یک تجربه فراگیر و تاحد خوبی موفق داشته است. این حرکت باید استمرار داشته باشد تا سرعت کشور در مسیر پیشرفت کند و یا دچار وقفه یا عقب‌گرد نشود. 
🔻شکل‌دهی به یک حرکت اجتماعی-سیاسی موثر ذیل مفهوم پیشرفت و عدالت نیاز اصلی دوره پیش‌رو است. در حال حاضر شخصیت محوری و شناخته شده‌ای که ظرفیت شکل‌دهی به این جریان را دارد، آقای جلیلی است. ایشان هم ظرفیت شخصی و هم اقبال اجتماعی مناسب برای این حرکت را دارد. این حرکت بسیار فراتر از دولت سایه است و بخش مهمی از آن در لایه‌های اجتماعی و سیاسی و در تعامل با بدنه عظیم مردم معنا پیدا می کند. در صورتیکه برنامه‌ریزی لازم برای کارهای تبیینی متعدد و گسترده ناظر به مسایل حوزه پیشرفت و عدالت انجام شود، ظرفیت عظیم مردم به صحنه خواهد آمد.

🔹الزامات متعددی در مسیر وجود دارد که باید درباره آنها صحبت کرد. نباید منتظر یک ساختار بالا به پایین ماند تا این حرکت بزرگ اجتماعی- سیاسی را مدیریت کند. هر شخص یا گروهی که تجربه فعالیت در این مسیر را در ایام انتخابات داشته است می‌تواند با تغییراتی ناظر به شرایط به حرکت خود ادامه دهد. تمرکز را باید بر فعال بودن و فعالیت داشتن گذاشت و در کنار آن به دنبال هم‌افزایی با سایر بازیگران این صحنه بود. اگر این اتفاق رخ دهد، می‌توان اطمینان داشت که ایران از قطار پیشرفت عقب نماند و سایر بازیگران صحنه منطقه و بین‌الملل از ایران پیشی نگیرند.
✍️مسعود براتی

چند روز بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، آقای پزشکیان مقاله‌ای در روزنامه تهران تایمز با عنوان «پیام من به جهان جدید» منتشر کرد که در آن شمای کلی از سیاست‌خارجی دولت ایشان ترسیم شده بود. همان زمان نکاتی را نوشتم اما وقت نشد که کامل و منتشر کنم. دیروز که رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ دکتر پزشکیان نکاتی درباره سیاست خارجی و اولویت‌های آن در دوره جدید مطرح کردند، تصمیم گرفتم متن را به روز کنم و در اختیار مخاطبان قرار دهم. در این مطلب مقایسه‌ای میان اولویت‌های تبیین شده از سوی مقام معظم رهبری و نکات بیان شده در مقاله دکتر پزشکیان انجام خواهد شد.

یک.

رهبر انقلاب در اولین نکته مربوط به سیاست خارجی می‌فرمایند«در مقابل امواج و حوادث جهانی و بخصوص منطقه‌ای، برخورد کشور، برخورد فعّال باشد، برخورد اثرگذار باشد، نه برخورد منفعل» ایشان مثال تحولات فناورانه مربوط به «هوش مصنوعی» را بیان می‌کنند. یکی دیگر از تحولات مهم در صحنه بین‌المللی موضوع «تغییر نظم» است به معنای تغییر معادلات کلان قدرت و کاهش نسبی قدرت آمریکا در برابر رقبای خود از جمله چین، روسیه و ایران. دکتر پزشکیان نیز در تیتر مقاله خود اشاره تلویحی به این موضوع داشته‌اند. اما در مقاله اشاره صریح‌تری به این موضوع ندارند. اینکه دولت چهاردهم چه فهمی از موضوع «تغییر نظم» دارد و چه رویکرد و سیاستی را در قبال آن دنبال خواهد کرد اهمیت دارد. در مقاله اشاراتی به حضور در سازمان شانگهای و گروه بریکس بیان شده است که ذیل همکاری با کشور روسیه آمده است. دولت چهاردهم باید انتخاب راهبردی خود را مشخص کند که آیا می‌خواهد با بازیگرانی که خواهان تغییر نظم بین‌الملل و تغییر وضع موجود هستند، هم‌کاری و هم‌افزایی کند و یا می‌خواهد از این صحنه دور باشد.

در مقاله صحبت از «تعادل» در سیاست خارجی شده است که تردید را نسبت به انتخاب راهبردی دولت چهاردهم افزایش می‌دهد. در مقاله آمده است: «با این رویکرد، دولت من قصد دارد سیاستی فرصت‌گرا را پیگیری کند که با ایجاد «تعادل» در روابط با همه‌ی کشورها، منطبق با منافع ملی، توسعه اقتصادی و نیاز‌های صلح و امنیت منطقه و جهان باشد».

«تعادل» که ناظر به سیاست خارجی ایران در سال‌های اخیر مطرح می‌شود اشاره به ایجاد توازن در روابط با شرق و غرب است. در سه سال اخیر انتقادهایی به سیاست خارجی دولت شهید رئیسی مطرح می‌شد که غرب را به کلی کنار گذاشته و خیلی به دنبال روابط با شرق است. لذا تعادل به معنای متوازن کردن میان غرب و شرق است. این گزاره ظاهری خوب دارد اما دقیق‌تر که نگریسته شود و با شرایط کنونی کشور تطبیق داده شود، کمی نگران کننده می‌شود. به عبارت دقیق‌تر پیگیری «تعادل» در سیاست خارجی به معنای این انتخاب راهبردی است که ایران نمی‌خواهد در موضوع «تغییر نظم» در سمت بازیگران خواهان تغییر باشد و می‌خواهد در میانه بازی کند و این نگاه می‌تواند از دست رفتن فرصت‌های واقعی پیش‌روی ایران در همکاری با کشورهای مخالف نظم کنونی آمریکا محور شود.

نگرانی نسبت به این رویکرد زمانی عمیق‌تر می‌شود که به این نکته توجه کنیم، در سابقه سیاست خارجی ایران در سه دهه گذشته، تلاش‌های ایران برای بهبود روابط با غرب خصوصا کشورهای اروپایی متحد آمریکا، موفق نبوده و شکست خورده است. از گفتگوهای انتقادی دولت خاتمی تا مذاکرات هسته‌ای در دوره خاتمی که روحانی مسئول مذاکرات بود و مذاکرات دوره روحانی منتج به برجام و به طور مشخص دوره بعد از خروج آمریکا از برجام موید این ادعا است.

رهبر انقلاب نیز در بیانات دیروز خود به این نکته که کشورهای اروپایی بدرفتاری کردند تصریح کردند و فرمودند: «علّت اینکه کشورهای اروپایی را بنده به عنوان اولویّت ذکر نمیکنم، این است که اینها با ما این چندساله خوب رفتار نکردند؛ با ما خوب برخورد نکردند. در قضیّه‌ی تحریمها، در قضیّه‌ی نفت، در قضایای گوناگون، در عناوین جعلی مثل حقوق بشر و امثال اینها، با ما بد رفتار کردند»

دلیل بی‌نتیجه بودن این تلاش‌ها نیز به نگاه کشورهای اروپایی متحد آمریکا (انگلیس، فرانسه و آلمان) به ایران برمی‌گردد. آنها به دلیل تبعیت حداکثری از آمریکا در سیاست‌های بین‌الملل خود، ایران را یک تهدید نگریسته و وارد همکاری که منجر به تقویت و توسعه ایران بشود، نخواهند شد. در ۱۵ سال اخیر این موضوع شدت بیشتری یافته است.

در نتیجه اعلان این سیاست تعادل میان غرب و شرق، منجر به همکاری راهبردی با غرب نمی‌شود اما سبب می‌شود شرق در همکاری راهبردی با ایران تردید کند. این تردید ناشی از تجربه‌ای است که در دوران برجام داشته اند. در نتیجه کشورهایی مانند چین جانب احتیاط را با ایران خواهند گرفت. توضیح اینکه همکاری راهبردی با ایران در شرایط تحریمی نیازمند پذیرش میزانی از ریسک مواجهه با تحریم است. کشورهای شرقی این ریسک را زمانی خواهند پذیرفت که نسبت به همکاری در برابر غرب اطمینان داشته باشند. اتفاقی که در همکاری میان چین و روسیه می‌بینیم. وسط بازی در این میدان مانع ایجاد اطمینان خاطر خواهد شد و افزایش احتیاط را به دنبال خواهد داشت.

دو.

رهبر انقلاب یکی از اولویت‌ها را همسایگان بیان می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «یکی از اولویّتهای ما همسایگان ما هستند» ایشان تاکید می‌کنند که « بایستی ما بر روی روابط با همسایگان کار کنیم». دکتر پزشکیان نیز در مقاله خود این موضوع را تاکید دارند و می‌نویسند «در دولت من، تحکیم روابط با همسایگان در اولویت قرار خواهد داشت. ما پیگیر تشکیل یک «منطقه قوی» خواهیم بود»

منطقه قوی یا منطقه قدرتمند به جای یک قدرت منطقه‌ای ابتدا توسط روحانی مطرح شد. (نگاه کنید: mshrgh.ir/745000)  این سیاست در ظاهر زیبا است. همانطور که روحانی توضیح می‌دهد به جای رقابت میان کشورهای منطقه برای افزایش قدرت، خوب است به یک منطقه قوی که نشات گرفته از همکاری میان کشورهاست فکر شود.

نکته مهم این است که آیا برای همکاری همیشه منطق لیبرالیسم جواب می‌دهد؟ یا در برخی مواقع ناچار به تکیه بر منطق رئالیستی هستیم؟

کشورهای همسایه (منطقه) به دو دسته تقسیم می‌شوند. کشورهایی که ایران را تهدید وجودی خود می‌دانند و کشورهایی که اینگونه نگاه نمی‌کنند. در مورد دسته دوم زمینه لازم برای همکاری با منطق لیبرلیستی (برد-برد) وجود دارد. اما دسته اول این منطق کارایی ندارد. تنها در زمانی آنها حاضر به همکاری می‌شوند که چاره‌ای برای مهار قدرت ایران نبینند. این سیاست اگر اعلامی صرف باشد خوب است. اما اگر اعمالی هم باشد و معنایش در عمل کنار گذاشتن مسیر قدرت‌مند شدن در منطقه باشد، خطا خواهد بود. تجربه در دوره روحانی داشته ایم و منجر به بدتر شدن روابط ما با کشورهای دسته اول شد.

سه.

اولویت بعدی که رهبر انقلاب مورد اشاره قرار دادند «توسعه میدان دیپلماسی» به معنای توسعه روابط با آفریقا، آسیا و سایر مناطق دنیا بود. دکتر پزشکیان نیز در مقاله خود به این موضوع اشاره کرده و حفظ و تعمیق روابط با آفریقا و آمریکای لاتین را مورد تاکید قرار داده است. آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد لزوم برنامه‌ریزی برای این مهم است. اگر برنامه‌ریزی صورت نگیرد، امکان دارد که در برخورد با سایر اولویت‌ها این موضوع به حاشیه رانده شود.

چهار.

رهبر انقلاب اولویت دیگری که تاکید می‌کنند استحکام روابط با کشورهایی است که از ما در شرایط سخت حمایت کردند. ایشان می‌فرمایند: «یکی از اولویّتها ارتباط مستحکم با کشورهایی است که در این سالها در قبال فشارها از ما حمایت کرده‌اند، به ما کمک کرده‌اند؛ چه در سازمان ملل، چه در غیر سازمان ملل، چه در میدان عمل، همکاری‌های اقتصادی و غیره، از ما حمایت کرده‌اند؛ ما قدرشناسی باید بکنیم؛ ارتباطاتمان را با اینها بایستی مستحکم کنیم؛ این سیاست اولویّت‌دار ما است؛ و از این قبیل کارهای اولویّت‌داری در این زمینه وجود دارد»

دکتر پزشکیان نیز در مقاله خود به این موضوع اشاره کرده است و می‌نویسد: «چین و روسیه همواره در روز‌های سخت دوست و پشتیبان ما بوده‌اند. ما این دوستی را بسیار ارزشمند می‌دانیم». این تاکید خوب است اما باید به تجربه دولت روحانی که در واقعیت رخ داد توجه کرد. جالب است که همین بیان را روحانی نیز در ابتدای دولت خود داشت. برای مثال خبرنگار شبکه چینی سی سی تی وی در مورد دورنمای روابط ایران و چین در دوران بعد از تحریم پرسید و روحانی اینگونه پاسخ داد: «ما دوستان دوران سختی و تحریم را فراموش نمی‌کنیم و امروز باید زمینه توسعه بیشتر روابط برای کشورهایی که در سال های گذشته با وجود مشکلات تلاش کردند روابط گسترده‌ای با ما داشته باشند را فراهم کنیم» (۲۷ دی ۱۳۹۴)

https://fararu.com/fa/news/259200

شبیه به این حرف را ظریف در دیدار معاون نخست وزیر چین هم گفته است:«ایران دوستان خود در دوران سخت را فراموش نخواهد کرد»

https://borna.news/0023Sx
اما اتفاقی که در عمل افتاد چیز دیگری بود و نتیجه‌اش دور شدن چین از ایران بود. ریشه آن در ساده انگاری روابط بین‌الملل و عدم درک تضادها و رقابت‌ها بود. همان‌ چیزی که می‌توان در طرح موضوع تعادل در روابط خارجی مشاهده کرد.

شاید روحانی و ظریف واقعا در ذهنشان توسعه همکاری با چین بوده است اما به دلیل رویکرد غالب در راس دولت و نیز سایر اجزای دولت که تمایل به غرب دارند، تمام پیوندهای ایجاد شده با چین از میان رفت. در وزارت نفت بدترین اتفاقات رقم خورد. ظریف خود نیز در انتهای دولت از این موضوع شکایت داشت. او در آخرین گزارش خود به مجلس درباره برجام می‌نویسد: «اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و با خوش‌خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود نرنجانده بودیم، دوستانمان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی رهایمان نمی‌کردند.»

دولت چهاردهم باید برای جلوگیری از رخ دادن مجدد این وضعیت برنامه داشته باشد و الا با توجه به رویکرد کلی دولت وقوع مجدد آن وضعیت قابل انتظار است.

نکته آخر:

در ارزیابی کلی سوال مهمی که مقاله به آن پاسخ روشنی نمی دهد موضوع «مقابله با تحریم» است. به عبارت دیگر مقاله پاسخ روشنی به این سوال که قرار است دولت چهاردهم در مقابله با تحریم چه کاری انجام دهد و برنامه ‌اش چیست، نمی‌دهد.

برای مثال دولت شهید رئیسی خنثی‌سازی تحریم را به عنوان پاسخ اصلی برگزید و مذاکره برای رفع تحریم را یک امر با اولویت پایین‌تر دنبال کرد و دست‌آوردهایی نیز در این زمینه داشت. اما در این مقاله هرچند اشاراتی به مذاکره البته با کشورهای اروپایی شده است اما پاسخ سوال مقابله با تحریم نیست. چرا که تجربه سالهای ۱۳۹۷ تا الان نشان داده است که اروپا در موضوع تحریم فاقد توانایی است و نمی‌تواند به وعده‌های خود عمل کند که در مقاله نیز به آن اشاره شده است. اما مقاله در نسبت با آمریکا هم پاسخ روشنی ندارد و به نظر می‌رسد برنامه مشخصی برای آن فعلا موجود نیست.

مسعود براتی

- یکی از موضوعات که در سال ۱۴۰۲ به تجربه‌ای مهم تبدیل شد، موضوع تعامل ج.ا.ا با FATF بود. طبق اعلان FATF در پایان نشست اکتبر (مهر) دولت ایران در جولای ۲۰۲۳ (تیر یا مرداد ۱۴۰۲) گزارشی به این نهاد ارایه کرده است که بدون تغییر اساسی در وضعیت «برنامه اقدام» آن بوده است. 
https://www.fatf-gafi.org/en/publications/High-risk-and-other-monitored-jurisdictions/Call-for-action-october-2023.html
- این عبارت در پایان نشست فوریه (اسفند) نیز با اشاره به گزارش ایران در ماه ژانویه تکرار شده است. یعنی گزارش فاقد تغییر اساسی در وضعیت «برنامه اقدام» ایران بوده است.
https://www.fatf-gafi.org/en/publications/High-risk-and-other-monitored-jurisdictions/Call-for-action-february-2024.html
- این گزاره در نشست‌های قبل از مهر FATF نیامده است و معنای آن این است که دولت ایران امسال اولین گزارش خود را بعد از حدود سه و سال نیم (از اسفند ۱۳۹۸) به این نهاد ارایه کرده است که البته نتوانسته تغییری در وضعیت ایران ایجاد کند چرا که از نظر FATF فاقد تغییر اساسی در وضعیت برنامه اقدام بوده است.
- چرا ایران بعد از سه سال و نیم تصمیم به ارایه گزارش به FATF گرفت؟ در ایران تصوری وجود دارد که تعامل فنی با FATF در قالب ارایه گزارش پیشرفت را مفید می‌داند. این تصور معتقد است که اگر گزارش فنی و رو به جلو از پیشرفت‌های ایران در مقابله با پولشویی و تامین مالی تروریسم به این نهاد ارایه شود، ایران در موضع طلب‌کار قرارگرفته و می‌تواند شرایط را تغییر دهد.
- تصور مذکور غیرواقعی است. FATF یک نهاد به ظاهر فنی اما در اصل مکمل و نگهبان نظام مالی بین‌الملل مبتنی بر نظم برتون‌وودزی (آمریکایی)‌ است. در قضیه روسیه به خوبی این موضوع آشکار شد. تعلیق عضویت روسیه در FATFو اعمال محدودیت علیه آن شبیه آنچه در توصیه ۱۹ آمده است.
- یکی از مهمترین فصل مشترک‌ها میان FATF و نظام مالی بین‌الملل آمریکایی، موضوع تحریم‌های مالی آمریکا است. سلاح‌سازی آمریکا از ابزار مالی که در قرن جدید صورت گرفت و به اولین ابزار در سیاست خارجی این کشور تبدیل شد. استانداردهای FATF اثرگذاری این سلاح را افزایش می‌دهد. 
- در مورد ایران نیز شواهد بسیاری برای اثبات این موضوع وجود دارد که FATF رفتار غیرفنی داشته و در تلاش برای موثرکردن بیشتر نظام تحریمی آمریکا علیه ایران است. مهمترین شاهد مثال آن را در بیانیه نشست اسفند ۱۳۹۸ می‌توان دید.
- در آنجا اعلام می‌کند که تا زمانی که ایران دو معاهده پالرمو و مقابله با تامین مالی تروریسم را تصویب نکند، هیچ تصمیم جدیدی درباره ایران نخواهد گرفت. در حالیکه عضویت در این دو معاهده از فرعیات نظام مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم است.
و اصل بر وجود قوانین داخلی و سازوکارهای موثر در داخل کشور برای این موضوع است که ایران دارای با کیفیت‌ترین قانون در این زمینه است. ویرایش جدید قانون مبارزه با پولشویی در سال ۱۳۹۷ از جامع‌ترین و قوی‌ترین قوانین موجود در میان کشورهاست.
- اینکه تصور کنیم بدون تغییر در وضعیت تحریم‌ها می‌توان با FATF به نقطه تفاهم رسید، آن هم بدون آسیب خوردن از محل تحریم‌ها، تصوری غیرواقعی و غیرکارشناسی است. این نوع تعاملات بدون پشتوانه نظری محکم، صرفا موجب افزایش انتظارات شده و دولت را در مسیر غلط گذشته قرار می‌دهد.
- اعلان FATF مبنی بر اینکه تغییر اساسی در وضعیت برنامه اقدام ایران آن هم بعد از ارایه گزارش عملکرد سه و سال نیمه به خوبی روشن می‌کند که رویکرد این نهاد در قبال ایران سیاسی و غیرفنی بوده و مبتنی بر بیانیه اسفند ۱۳۹۸ است که به دنبال تکمیل جورچین نظام تحریمی آمریکا علیه ایران است.
- امیدوارم در سال جدید دولت سیزدهم با نگاهی واقع‌بینانه‌تر در این موضوع گام بردارد و از تجربه کردن مسیرهای انحرافی دوری کند و تمرکز خود را بر موضوعات واقعی و موثر بر منافع ملی حفظ کند. هرچند مقابله با وسوسه‌های نادرست منتقدان دولت که همه چیز را در مذاکره و FATF می‌بینند کار سختی است.
مسعود براتی