وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تحریم» ثبت شده است


🔻اواخر سال گذشته با قطعی شدن حضور ترامپ در انتخابات آمریکا، در ایران موجی از ترس افکنی به جان مردم به راه افتاد. ترس از بازگشت ترامپ و بلایی که می‌تواند سر مردم بیاورد. طبیعی هم بود که خاطره تلخ مردم از فشار حداکثری و تحریم زمینه را برای پذیرش این ترس ایجاد کند.
بعد از اینکه مجله تجارت فردا ترامپ را در کالبد یک حاجی فیروز روی جلد به تصویر کشید، من مطلبی با این عنوان نوشتم و منتشر کردم: 
«ترامپ چه اثری روی زندگی مردم ایران دارد؟ تقریبا هیچ»
https://mas-barati.blog.ir/post/16
این مطلب بسیار دیده شد و بسیار واکنش برانگیز بود. تعداد زیادی از افراد هم واکنش‌های تند و منفی داشتند و خیلی از آنها به مسخره کردن روی آوردند. یک عده بورسی هم دعوت به مباهله بورسی کردند!  می‌توانید به نظرات ذیل این مطلب در توییتر سابق مراجعه کنید. حتما مفرح ذات خواهد بود. 
🔹البته مطلب سبب خیر شد و باعث شد چند مصاحبه و گفتگو پیرامون آن صورت بگیرد.
مصاحبه با خبرگزاری ایسنا با عنوان «زمانی فعال اقتصادی از توییت ترامپ هم اثر می‌گرفت/ شرایط ایران و آمریکا مشابه سال ۹۷ نیست»
isna.ir/xdQVzk
مصاحبه با خبرگزاری تسنیم با عنوان «تحریم جدید، فیک یا واقعی؟/ کارشناسان: سقف تحریم ایران پُر شده»
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1403/01/29/3070215
گفتگو با علیزاده در برنامه جدال
http://youtu.be/6gEo3IM22ow
و مناظره با دکتر قهرمانپور درباره بازگشت ترامپ و وضعیت تحریم‌ها
https://youtu.be/AsY3OTWtM_4

🔹حالا بهانه‌ای که سبب شد این مطلب را بنویسم مقاله اخیر ریچارد نفیو درباره سخت بودن (بخوانید ناممکن بودن) احیای فشار حداکثری علیه ایران است.
نفیو این مقاله را دو هفته پیش منتشر کرد و در آن شبیه به استدالاتی که بیان کرده بودم، بیان کرده است.
از مستهلک شدن ابزار تحریم تا تغییر رفتار ایران و تغییر محیط بین‌الملل.
https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/easier-said-done-renewing-maximum-pressure-iran
ترجمه مقاله را هم اینجا می‌توانید ببینید:
isna.ir/xdRNwF
نفیو را در ایران به عنوان معمار تحریم‌ها می‌شناسند و لذا حرفش دیده می‌شود.

امیدوارم در واقعی کردن نگاه سیاستمداران و نخبگان به تحریم موثر باشد.

برنامه جامع اقدام مشترک روسای جمهور آمریکا علیه ایران
تهدید، تحریم ،‌ ترور، 
۲۳ سال پیش واقعه‌ای در شهر نیویورک جهان را در شوک فروبرد. حادثه تروریستی حمله به برج‌های دوقلوی تجارت جهانی، هرچند در آمریکا رخ داد و هنوز ابهامات فراوانی درباره عوامل و انگیزه‌های پشت آن وجود دارد، اما آثار آن بیش از هرجایی در غرب آسیا خودش را نشان داد. دولت آمریکا بلافاصله پرچم برنامه جهانی مبارزه با تروریسم را با نام «جنگ جهانی علیه تروریسم» بلند کرد و اعلام کرد «هر ملتی در هرجای دنیا باید تصمیم خود را اتخاذ نماید. یا طرف ما هستید یا طرف تروریست‌ها».
آمریکا هم در سطح قدرت سخت و نظامی اقدامات مهمی انجام داد و هم در سخت نیمه سخت و اقتصادی زیرساخت‌های استفاده از ابزار تحریم علیه دشمنان خود را توسعه داد. الان و بعد از گذشت بیش از دو دهه از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ می‌توان ارزیابی بهتری از اهداف و سیاست‌های آمریکا در منطقه غرب آسیا ارایه کرد. اهدافی که البته در ابتدا آشکار نبودند و به مرور زمان مشخص شد که امنیت رژیم صهیونیستی و مهار جمهوری اسلامی ایران اصلی‌ترین آنها است.
اولین اقدام آمریکا در سطح نظامی حمله به افغانستان بود. ظاهر امر این بود که افغانستان در آن زمان در دست طالبان بوده و آنها از گروه القاعده میزبانی می‌کنند. همان گروهی که متهم اصلی حمله به برج‌های دوقلو است. لذا توجیه آمریکا این بود که با حمله به افغانستان و برکناری طالبان از قدرت، گروه القاعده از بین خواهد رفت. اما نمی‌توان این واقعیت را از نظر دور داشت که افغانستان همسایه شرقی ایران است که وضعیت آن به صورت مستقیم بر ایران اثر دارد. حضور نظامی آمریکا اصلی‌ترین حامی رژیم صهیونیستی و مهمترین تهدید فرامنطقه‌ای علیه ایران، در مرزهای شرقی تهدیدات متعددی علیه ایران ایجاد خواهد کرد. برای همین داستان از افغانستان شروع شد، دورترین کشور از اسرائیل و نزدیک‌ترین به ایران تا آغاز زایمان خاورمیانۀ نوین با بیشترین تهدید برای ایران آغاز شود ولی کم‌ترین پیامد را برای اسرائیل داشته باشد.
گام بعدی را آمریکا در سال ۲۰۰۳ با حمله به عراق برداشت؛ همسایه غربی ایران و این‌بار کمی‌نزدیک‌تر اما با فاصله از رژیم صهیونیستی. آمریکا این بار حضور نظامی خود را در همسایه غربی ایران ایجاد و تثبیت کرد. رئیس جمهور آمریکا قبل از حمله به عراق بود که ایران را به همراه کره شمالی و عراق، به عنوان کشورهای «محور شرارت» نامید. بوش پسر علت این نامگذاری را «حمایت آن کشورها از تروریسم» و «تلاش آن‌ها برای دستیابی به جنگ‌افزار کشتارجمعی» بیان کرد. هرچند دولت وقت ایران در آن سال‌ها تلاش داشت با سیاست تنش‌زدایی با غرب، روابط ایران و غرب را بهبود دهد.
حمله به عراق این نگرانی را در ذهن تحلیل‌گران ایجاد کرد که آیا هدف بعدی آمریکا ایران است؟ خصوصا اینکه هم‌زمان موضوع فعالیت‌های صلح‌آمیز هسته‌ای ایران نیز در فضای بین‌المللی با هدایت آمریکا ضریب پیدا کرده بود و سبب ایجاد حساسیت در فضای بین‌المللی شده بود. آغاز مذاکرات هسته‌ای ایران و تروئیکای اروپا در چنین شرایطی بود. مذاکراتی که البته به نتیجه نرسید و سرآغاز یک پرونده طولانی میان ایران و غرب بود.
حضور نظامی آمریکا در شرق و غرب ایران که به دنبال منگنه کردن ایران بود، با برخی ناامنی‌ها در شمال غرب ایران (شکل‌گیری پژاک و احیای گروه کوموله) و جنوب شرق (فعالیت‌های تروریستی جندالشیطان) نیز همراه بود. به عبارت دیگر برنامه آمریکا علیه ایران صرفا شامل تهدید نظامی نبود و بلکه بعد ناامنی نیز داشت.
در ادامه سیاست ایران با تجربه شکست‌خورده مذاکرات با تروئیکای اروپا تغییر کرد و در حوزه هسته‌ای مسیر تنش‌زدایی یعنی اعتمادسازی و انجام تعهدات یکطرفه کنار گذاشته شد و فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای از سر گرفته شد. پیشرفت‌های قابل توجهی در این مسیر از جمله غنی‌سازی ۲۰ درصد و توسعه توان غنی‌سازی حاصل شد. در این دوره ایران بیشتر به دنبال تهدیدزدایی حرکت کرد.
حرکت بعدی آمریکا در این مسیر فشار و جنگ علیه لبنان بود. جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان که با هدف از بین بردن توان نظامی حزب الله لبنان آغاز شد اما به سرانجام نرسید. در آنجا بود که آمریکا به طور آشکار از اهداف خود برای منطقه غرب آسیا سخن گفت.  کاندولیزا رایس وزیر وقت خارجه آمریکا این چنین گفت: «جنگ لبنان درد زایمان تولد خاورمیانه جدید است.»
البته خیلی قبل‌تر ریچارد هاس تحلیل‌گر برجسته آمریکایی شورای روابط خارجی در مقاله‌ای با عنوان «پیش به سوی دموکراسی بزرگتر در دنیای اسلام»  از اهداف پشت پرده اقدامات نظامی آمریکا پرده برداشته بود. آمریکا تنها دموکراسی در خاورمیانه را رژیم صهیونیستی می‌داند و معنای حرکت به سوی دموکراسی بزرگتر را به راحتی می‌توان فهمید. یعنی حرکت به سمت اسرائیل بزرگتر که برای این کار باید ایران مهار شود.
بعد از لبنان نوبت به سوریه رسید و طرح پیچیده و وحشتناک آمریکا برای ناامنی در سوریه که منجر به تولد «داعش» شد. همه این‌ها برای مهار ایران و برای دموکراسی بزرگتر بود. ایران البته با درایت و هوشمندی با این تهدید مقابله کرد و آن را تبدیل به یک فرصت بزرگ برای خود کرد و نیروهای هم سو باخود را متشکل و منسجم کرد و جایگاه سیاسی و اجتماعی آنها به طور جدی ارتقا یافت. تشکیل بسیج مردمی در عراق، شکل‌گیری گروه‌های مختلف مقاومت در منطقه و شکست دادن پروژه پیچیده و خطرناک داعش از دست‌اوردهای ایران بود.
همزمان با این تحولات بود که آمریکا از فتنه‌گران بعد از انتخابات ۸۸ ایران حمایت کرد، به این امید که بتواند مانند برخی کشورهای دیگر با انقلاب‌های مخملین رژیم سیاسی را تغییر دهد. بعد از ناامید شدن از این مسیر با راه‌اندازی جنگ اقتصادی گسترده به دنبال فلج کردن اقتصاد ایران بود. اوباما که بعد از بوش پسر در کاخ سفید مستقر شده بود، ابتدا با ژست صلح طلبی به پیش آمد و نامه‌هایی برای رهبر معظم انقلاب فرستاد اما زمانی که بوی کباب از فتنه ۸۸ به مشامش رسید، پا در مسیر فشار حداکثری و تحریم‌های فلج کننده علیه مردم ایران گذاشت. این تحریم‌ها با هدف فشار معیشتی بر مردم ایران که اصلی‌ترین پشتوانه نظام سیاسی ایران بودند، طراحی و اجرا شد و تا آنجا پیش رفت که مذاکره با آمریکا در داخل جامعه ایران مورد پذیرش قرار گیرد. با تغییر دولت در سال ۹۲ و ضریب گرفتن مذاکره با آمریکا برای رفع تحریم فرصت جدید برای آمریکا جهت اجرای سیاست‌های خود علیه ایران شکل گرفت. آمریکا حالا مهار ایران را از طریق مذاکره و تحمیل یک توافق دنبال کرد. 
مذاکرات درباره برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران قبل از ۹۲ هم جریان داشت اما نه روی اضطرار رفع تحریم بلکه برای دفاع از حقوق هسته‌ای مردم ایران بود. این تغییر سبب شد که آمریکا فرصتی برای مهار ایران این‌بار از مسیر توافق به دست آورد. توافق البته نتوانست اهداف ایران را محقق کند یعنی نتوانست منجر به رفع تحریم پایدار و حل مشکلات ناشی از آن شود. آمریکا که به دنبال تسری مذاکره و توافق در بستر توافق به سایر موضوعات از جمله موشکی و مسایل منطقه‌ای بود نیز به هدف خود نرسید. ترامپ که زمینه را برای فشار بیشتر به ایران و سرعت دادن به این روند مشاهده کرد با خروج از برجام و اجرای سیاست فشار حداکثری تلاش کرد این هدف را سریعتر محقق کند. این رفتار ترامپ مورد نقد جان کری قرار گرفت و گفت: «میشد این توافق را به عنوان اهرم فشاری برای وادار کردن ایران به امتیازدهی در موضوعات دیگر از جمله مسائل موشکی و منطقه‌ای مورد استفاده قرار داد.»
ایران با درایت رهبر معظم انقلاب توانست سیاست فشار حداکثری را شکست مفتضحانه بدهد. این اعتراف را مسئولان آمریکایی کردند. هرچند در مواجهه با تحریم‌ها، مردم ایران هزینه‌های زیادی دادند که البته اگر دولت دوم روحانی تدبیر و برنامه‌ فعالانه‌ای می‌داشت و همه تخم‌مرغ‌ها را در سبد توافق نمی‌گذاشت، مردم ایران این میزان هزینه را مجبور نبود پرداخت کند. تدبیری که شهید رئیسی در مواجهه با تحریم‌ها انجام داد و در حوزه‌هایی مانند تجارت خارجی، جذب سرمایه‌گذاری خارجی و فروش نفت و نیز پیوستن به گروه‌های جدید بین‌المللی مانند شانگهای و بریکس موفقیت‌های قابل توجهی را به دست آورد. 
در یک سال گذشته و بعد از عملیات طوفان الاقصی که یک تهدید وجودی و جدی برای رژیم صهیونیستی ایجاد شد، آمریکا مجدد حضور خود در منطقه را افزایش داده است. اما این بار نه از روی یک برنامه فعالانه و برای مهار ایران بلکه از روی اضطرار و صیانت از امنیت رژیم صهیونیستی. 
وقتی تحولات ۲۳ سال گذشته را در یک نگاه مشاهده می‌کنیم، روند افزایش قدرت جمهوری اسلامی و کاهش قدرت و نفوذ آمریکا و تضعیف رژیم صهیونیستی را به روشنی می‌بینیم. مشاهده می‌کنیم که برخی از سیاست‌ها همانند تنش‌زدایی یا مذاکره برای رفع تحریم در تحقق منافع ملی ناموفق بوده و سیاست‌های فعالانه مبنی بر تهدید‌زدایی و خنثی‌سازی تحریم‌ها هست که توانسته منافع ملی را تامین و قدرت و اقتدار ملی را افزایش دهد. 
حالا در دولت چهاردهم که در مواجهه با آمریکا قرار است «مدیریت تخاصم» دنبال شود، باید دید که این سیاست به کدام سیاست تجربه شده نزدیک‌تر است، به سیاست تنش‌زدایی و مذاکره برای رفع تحریم و یا سیاست تهدیدزدایی و خنثی‌سازی تحریم‌ها؟

 

مسعود براتی
 

داستان پول‌های کره بهانه‌ای برای شناخت عمیق‌تر تحریم
*حساب امانی* (escrow account) و دردسرهای آن برای ایران

نخست وزیر و وزیر خارجه قطر در روزهای گذشته به ایران سفر کرده بود. در کنار مباحث مختلف یکی از موضوعات مطرح در روابط ایران و قطر، موضوع پول‌های ایران که سال گذشته از کره به قطر انتقال پیدا کرد، مطرح است. این پول‌ها قرار بود به آسانی برای ایران کارسازی شود که با وقوع عملیات تاریخی طوفان الاقصی و در پی آن حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه با مشکل مواجه شد. در این یادداشت به بررسی جنبه‌های فنی این موضوع می‌پردازیم که به نظر می‌رسد درس‌های مهمی برای مرور کردن دارد.

🔻پول‌ها چگونه در کره جنوبی بلوکه شده بودند؟

در سالهای اجرای برجام محدودیتی در فروش نفت و میعانات گازی ایران نبود و یکی از مشتری‌های قدیمی ایران کره جنوبی بود که میعانات ایران را خریدای می‌کرد. در یک سال پایانی که از زمان خروج آمریکا از برجام تا زمان اعمال صد در صدی تحریم نفتی علیه ایران در اردیبهشت ۹۸، فروش میعانات به کره بدون دریافت مبلغ آن انجام می‌شد. امید بود که دوباره رفع تحریم‌ها برقرار شود. طلب ایران در حدود ۷ میلیارد دلار بود که در بانک‌های کره‌ای به وون (واحد پول کره) انباشت می‌شد و مالکیت آن برای بانک مرکزی ایران بود.

🔹حساب امانی چیست و چه نقشی در تحریم‌های نفتی دارد؟

در قانون NDAA 2012 که فروش نفت خام ایران تحریم شد، در بخش ۱۲۴۵ بیان می‌کند که تراکنش بابت خرید نفت خام ایران ممنوع است،‌ مگر آنهایی که با مجوز دولت آمریکا خرید نفت از ایران را انجام می‌دهند. در قانون بعدی تحریمی یعنی قانون کاهش تهدید ایران ۲۰۱۲ بخش ۵۰۳، مشخص می‌کنند که خریداران نفت ایران که با مجوز دولت آمریکا خرید انجام می دهند باید پول ناشی از خرید خود را در حسابی به نام بانک مرکزی ایران و به ارز محلی نگه‌داری کنند و ایران از آن پول می‌تواند اقلام غیرتحریمی خریداری کند و تنها در حالتیکه بخواهد خرید بشردوستانه کند می‌تواند پول را به کشور ثالث منتقل کند.
https://www.congress.gov/bill/112th-congress/house-bill/1905/text
🔻اینجا بود که حساب امانی escrow account در مکانیزم تحریم وارد شد. در فرایند اجرایی مصرف پول هم جایگاه خزانه‌داری آمریکا OFAC برای تایید تراکنش‌ها آمده است. یک جایگاه نظارتی که باید برای تراکنش‌ها مجوز صادر کند تا خطر تحریمی موسسات مالی درگیر را تهدید نکند.
در مدت اجرای برجام و نیز خروج آمریکا از برجام تا اردیبهشت ۹۸ این سازوکار جاری بود. لذا مصرف پول‌های ناشی از فروش میعانات به کره سختی داشت و انباشت پول در حساب امانی ایران در کره افزایش می‌یافت.
اتفاق دیگری که روی این تحریم سوار شد و کار را پیچیده‌تر کرد، شناسایی بانک مرکزی ایران به عنوان نهاد حامی تروریسم در شهریور ۹۸ بود. به دلیل اینکه هرگونه همکاری با این نهاد خطر مواجه شدن با تحریم‌های آمریکا را داشت، استثنا مربوط به خرید بشردوستانه هم اعمال نمی‌شد. عملا بانک مرکزی ایران ذیل قانون کاتسا مجدد تحریم شد. اینگونه بود که پول ایران در کره چند قفله شد.
تلاش دولت سیزدهم برای آزادسازی در دولت روحانی چندبین بار تلاش شد که پول‌ها آزاد شوند اما نشد. در دولت شهید رییسی نیز این اتفاق دنبال شد. آنقدر خبرها زیاد منتشر می‌شد که در شبکه‌های اجتماعی به طنز می‌گفتند چندین بار است که پول‌های کره آزاد شده است.

🔸در تابستان ۱۴۰۲ که بحث مبادله زندانیان میان ایران و آمریکا جدی شد،‌ موضوع آزادسازی پول‌ها نیز جدی‌تر شد. اما یک مشکل فنی وجود داشت که مورد توجه طرف ایرانی بود. مشکل درباره تبدیل وون به یورو بود. با توجه به محدود بودن بازار تبدیل وون به یورو، راه حل معمول تبدیل وون به دلار و بعد تبدیل دلار به یورو بود. اما خطری در این میان بود: خطر مصادره پولهای ایران توسط دولت آمریکا در زمان تبدیل از وون به دلار. در همان قانون کاهش تهدید ایران ۲۰۱۲ کنگره اجازه مصادره اموال ایران که در خاک آمریکا است یا به قلمرو آمریکا وارد می‌شود،‌ را داد. در نتیجه اگر وون به دلار تبدیل می‌شد قبلا از تبدیل به یورو، امکان مصادره آن وجود داشت. برای همین بود که راه سخت‌تر را انتخاب کردند و حدود ۴ تا ۶ هفته صبر کردند تا به صورت مستقیم وون کره به یورو تبدیل شود
https://www.rokna.net/fa/tiny/news-919772
ایران تلاش کرد که با آزاد کردن منابع در کره، عرضه ارز را در بازار تقویت کند. یوروی حاصل شده می‌توانست برای تامین اقلام اساسی که قلم مهمی از تقاضای ارزی کشور است، مصرف شود که فشار را روی بازار ارز کاهش دهد. در مسیر تبدیل وون به یورو به دلیل کاهش ارزش وون در قبال دلار در سالهای اخیر، نزدیک به یک میلیارد دلار آن آب شد و در حدود ۶ میلیارد دلار به یورو تبدیل شد که تقریبا ۵.۳ میلیارد یورو میشد.
 

ادامه
🔻پول‌های چه وضعیتی دارند؟
یوروهای متعلق به ایران در حساب‌های یورویی بانک‌های قطری نزد بانک‌های سوئیسی قرار گرفت. در اینجا نیز بر اساس همان قواعد تحریمی در حسا‌ب‌های امانی escrow account قرار گرفت. با همان ملاحظه نیاز به تاییده اوفک برای مصرف این پولها. متاسفانه در این مدت تمام زندانی‌های آمریکایی آزاد شدند و اهرم فشار برای طرف ایرانی جهت وادار کردن آمریکا به انجام تعهداتش وجود نداشت. اینکه طرف ایرانی چرا تصمیم گرفت که پول‌ها به یورو در حساب بانک‌های سوئیسی قرار گیرد روشن بود. ایران نیازمند حواله است و از اسکناس اهمیت بیشتری برای بانک مرکزی دارد تا بتواند برای واردات اقلام اساسی یا چیزهای دیگر که ریسک تحریم ندارند استفاده کند. برای همین در صورتی که بتواند به صورت حواله آنها را مصرف کند خیلی برایش مطلوب تر است. اما مشروط به داشتن اهرم فشاری برای وادار کردن آمریکا به رعایت تعهداتش که این اهرم از دست ایران خارج شده بود.
🔸ایام نشستن پول‌های به حساب‌های امانی مصادف شد با تحولات غزه و عملیات طوفان الاقصی که سبب فعال شدن سیاست‌مداران صهیونیست آمریکایی شد و بلافاصله با فشار بر دولت آمریکا خواهان بلوکه شدن مجدد منابع ارزی ایران در نزد بانک‌های قطری شدند. حتی مجلس نمایندگان آمریکا طرحی نیز تصویب کرد. هرچند به قانون تبدیل نشد.
https://www.asriran.com/fa/news/922281
khabaronline.ir/xksPh

مجموعه خبرهایی که میرسد حاکی از این است که پولها کماکان در حساب‌های یورویی بانک‌های قطر نزد بانک‌های سوئیس هستند و کارسازی آنها با مشکل مواجه شده است.
https://www.mizanonline.ir/00Jsoi
بر اساس گزارش واشنگتن‌پست، معاون وزیر خزانه‌داری آمریکا ادعا کرده که مقام‌های آمریکایی و دولت قطر توافق کرده‌اند که دسترسی ایران به حساب ۶ میلیارد دلاری را با توجه به آنچه حمله حماس علیه رژیم صهیونیستی خوانده شده، مسدود کنند. مشابه این وضعیت را در موضوع فروش گاز به عراق و واریز درآمد آن نزد بانک تجارت عراق TBI شاهد هستیم. آنجا هم حسابی امانی برای طرف ایرانی به دینار عراقی وجود دارد که برای مصرف آن نیاز به تاییده اوفک وجود دارد.
تاییده اوفک در این مکانیزم مانند پیچ تنظیم عمل می‌کند و هرگاه آمریکا بخواهد با ایران بازی کند این پیچ را کم یا زیاد می‌کند. شاید این درس مهمی برای ما باشد که تمام تلاشمان برای رها شدن از مکانیزم‌های تحت کنترل آمریکا باشد. در حصول توافق عجله نکنیم و صرفا برای تولید یک خبر خوب جهت مدیریت انتظارات بازار از چاله‌ای به چاله دیگر نیفتیم. 

✍️ مسعود براتی

رهبر انقلاب در بیانات روز گذشته با اشاره به روابط اقتصادی خارجی به نوعی از وضعیت موجود انتقاد کرده و از دولتمردان می‌خواهند تفاهم‌نامه‌های اقتصادی را که بدون تاثیر هستند به قراردادهای حقوقی و موثر تبدیل کنند.
"ما البتّه در زمینه‌ی اقتصاد، تحرّک خارجی و بین‌المللی هم داریم و باید داشته باشیم و بدون آن، کار اقتصاد پیش نخواهد رفت. مخاطب من در اینجا دیگر مسئولین محترم دولتی هستند؛ در زمینه‌ی مسائل خارجی بایستی با کشورهایی که ارتباط اقتصادی داریم، این تفاهم‌نامه‌هایی را که امضا میشود و چندان تأثیری ندارد، تبدیل کنند به قراردادهای حقوقی قابل عمل و قابل اجرا که در عمل، اثری داشته باشد؛ باید این را به طور جد دنبال کنند."

این انتقاد در حالی مطرح شده است که دولت سیزدهم در حوزه روابط اقتصادی خارجی فعالیت‌های بسیاری داشته است که بیشتر آن متمرکز بر توسعه صادرات و  تعاملات تجاری با بازیگران خارجی بوده و در این زمینه نیز توفیقات خوبی به دست آورده است.

اما در سطح همکاری‌های بزرگ اقتصادی با بازیگران خارجی کماکان وضعیت مطلوبی مشاهده نمی‌شود. برخی در کشور بر این باورند که تا زمان وجود تحریم‌های آمریکا علیه ایران اینگونه همکاری‌های اقتصادی محقق نخواهد شد. لذا برای تحقق آن باید ایران مذاکره برای رفع تحریم‌ها را به طور جدی دنبال کند.

این ایده با توجه به تجربه مذاکرات دولت روحانی و حصول توافق برجام و اجرای آن توافق که در نهایت نجر به افزایش فشارها و تحریم‌ها از سوی آمریکا علیه ایران گردید و آسیب پذیری اقتصاد ایران در مقابل تحریم‌ها را افزایش داد، مردود است.

ایده دیگر که در دولت سیزدهم نیز دنبال شده است استفاده از معافیت‌های تحریمی آمریکا به عنوان زمینه اصلی تعریف همکاری اقتصادی بلند مدت است. توافقنامه توسعه چابهار با کشور هند در این چهارچوب تعریف شده است که البته تجربه ناموفق گذشته در همین موضوع نشان می‌دهد همکاری موثر در ظرف تحریمی آمریکا علیه ایران امکان‌پذیر نیست.

اما سوال این است که آیا می‌شود در زمان تحریم همکاری‌های اقتصادی راهبردی با بازیگران خارجی داشت؟
پاسخ این سوال مثبت است اما مشروط به رعایت لوازم آن، که به نظر می‌رسد ضعف دولت در همین قضیه است.

برای ایجاد همکاری راهبردی اقتصادی با دولت‌های خارجی که زمینه و ظرفیت نادیده گرفتن تحریم‌ها را دارند باید به نیازهای راهبردی آنها توجه کرد و آن بخش که با منافع ملی ما همپوشانی دارد را به عنوان سکوی تعریف همکاری انتخاب کرد.
نکته اصلی توجه به این موضوع است که بازیگران خارجی در صورتی حاضر به پذیرش مواجهه با مخاطرات دیده گرفتن تحریم‌ها می‌شوند که در همکاری با ایران نیازهای راهبردی خود را برطرف نمایند. 

برای مثال خرید نفت ایران توسط چین علی رغم وجود تحریم‌های آمریکا به دلیل نیاز راهبردی چین برای تامین امنیت انرژی و لزوم متنوع سازی مبادی وارداتی نفت از سوی چین است. لذا علی رغم فشارهای مستمر دولت آمریکا علیه چین خصوصاً در اواخر سال ۱۴۰۰ و نیمه ابتدایی ۱۴۰۱ این خرید قطع نشد.

برای آنکه همکاری‌های موثر خارجی در بخش‌های مهم اقتصادی صورت بگیرد باید بازیگران خارجی که در آن بخش‌ها منافع مشترک با ما دارند شناسایی شوند و برای تعریف همکاری و اجرای آن وارد دیپلماسی اقتصادی فعال با آن بازیگر شد.

برای نمونه در حال حاضر کشور روسیه به دلیل مشکلات امنیتی متعدد در دریای سیاه، نیاز راهبردی برای دسترسی به بازارهای خود برای صادرات غله دارد. کریدور شمال جنوب می‌تواند این نیاز را پاسخ دهد. این موضوع چندین بار از سوی رئیس جمهور روسیه نیز بیان شده است.

اما در داخل کشور نگاه غالب صرفاً تهیه بخشی از اقلام اساسی از روسیه بوده (که در جای خود کار خوبی است) و تاکنون پیگیری قابل توجهی برای تعریف همکاری جهت رفع این نیاز راهبردی روسیه که لازمه آن توسعه کریدور شمال جنوب به عنوان منافع راهبردی ایران است، مشاهده نشده است.

لازمه دیگر تحقق همکاری‌های اقتصادی با بازیگران خارجی جود یک انسجام و هماهنگی در دستگاه‌های اجرایی داخلی است. متاسفانه نگاه بخشی در داخل ایران به شدت پررنگ است. که در کنار فقدان مدیریت فرابخشی که فهم مناسب در این زمینه داشته باشد و بتواند همگرایی و هم‌افزایی در داخل ایجاد بکند، مانع مهمی در این موضوع به شمار میرود.

دو نهاد در حال حاضر ظرفیت مدیریت فرابخشی را دارا هستند. معاونت اول در دولت و نیز دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ه یک نهاد حاکمیتی محسوب می‌شود. امید است که این موضوع در اولویت یکی از این دو نهاد قرار گیرد.
مسعود براتی 
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55731#

طبیعی است که مردم ایران با توجه به تجربه سال ۹۷ و ۹۸ از ترامپ تصویر نگران کننده‌ای در ذهن داشته باشند.
ترامپ با خروج از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران فشار زیادی بر اقتصاد ایران وارد کرد و در سال ۹۸ نیز به دستور او شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق ترور شد.
اما برای پاسخ دقیق به سوال مطرح شده نیازمند بررسی وضعیت فعلی و مقایسه با سال‌های ۹۷ و ۹۸ هستیم تا بتوانیم اثر حضور احتمالی ترامپ در کاخ سفید را ارزیابی کنیم.
در موضوع تحریم دو طرف وجود دارد یکی سمت تحریم کننده و دیگری سمت تحریم شده. در سمت آمریکا به عنوان تحریم کننده ابزار جدید قابل تصوری وجود ندارد.
از سال ۹۸ ، اوج کارزار فشار حداکثری تا اکنون تحریم‌ها به صورت حداکثری علیه ایران اعمال شده است تا بایدن نیز به طور کامل سیاست ترامپ را دنبال کرده است.
جعبه ابزار تحریم آمریکا علیه ایران ابزار جدیدی ندارد همان سخنی که منوچین وزیر وقت خزانه‌داری آمریکا بیان کرد. ترامپ هم نمی‌تواند چیزی جدیدی به آن اضافه کند و رفتاری متفاوت از بایدن داشته باشد.
در سمت تحریم شده یعنی ایران تفاوت مهم سیاست‌ها و برنامه‌های دولت مستقر است. در سال ۹۷ دولت وقت با تکیه بر توافق برجام رفتارهای کاملاً آسیب‌پذیر در قبال تحریم‌ها در حوزه روابط اقتصادی خارجی داشت.
در نتیجه با بازگشت تحریم‌ها و شدت یافتن آنها این روابط کاملاً دچار چالش شد و مدت زمانی طول کشید تا بخشی از آن احیا شود. برای مثال فروش نفت کاملاً در مسیر آسیب پذیر نسبت به تحریم صورت می‌گرفت.
و بخش زیادی از درآمدهای نفتی در کشورهای خریدار نفت مسدود شد. انتظار یک ساله برای فعال شدن کشورهای اروپایی نیز موجب رفتار انفعالی دولت وقت در مواجهه با تحریم‌ها شد.
اکنون وضعیت به طور جدی متفاوت از قبل بوده و تمامی روابط اقتصادی خارجی در شرایط تحریم توسعه یافته است مانند فروش نفت، در نتیجه در برابر اعمال تحریم تاب آوری بسیار بالایی دارد.
متغیر دیگر وضعیت بین المللی است که کاملاً نسبت به دوره قبل متفاوت است. ترامپ بدون همکاری و همراهی بازیگران خارج از متحدین آمریکا نمی‌تواند علیه ایران فشاری ایجاد بکند.
اما این بازیگران همچون چین و روسیه به دلیل تنش‌های افزایش یافته در سال‌های اخیر با آمریکا برای اعمال فشار بر ایران همراهی نخواهند کرد.
در مجموع حضور ترامپ تغییری در وضعیت تحریم‌ها و اعمال آنها علیه ایران نخواهد داشت حتی این احتمال وجود دارد که افزایش اختلافات میان آمریکا و متحدانش نظام تحریمی را بیشتر تضعیف کند
برخی تصور کردند که در این تحلیل موضوع انتظارات تورمی را به کل نادیده گرفته‌ام. نه، اگر متن را بدون عجله بخوانند در ابتدا به تجربه زیسته مردم ایران و تصویر نگران‌کننده از بازگشت ترامپ به کاخ سفید اشاره کردم.
اما چند نکته:
۱- اگر انتظارات تورمی با واقعیت میدانی همراه نباشد، میزان اثرگذاری انتظارات تورمی محدود و موقت خواهد بود. تجربه چند ماه پیش در شروع عملیات طوفان الاقصی این را به خوبی نشان داد. انتظارات که ناشی از احتمال گسترش درگیری در منطقه بود، ابتدا سبب افزایش نرخ ارز شد اما بعد از آنکه واقعیت آن را پشتیبانی نکرد، بازگشت.
۲- در این موضوع، انتظارات دو خاستگاه دارد: یکی تجربه زیسته مردم در سالهای ۹۷ و ۹۸ و دیگری پروژه سیاسی-رسانه‌ای برای ماهیگیری در آینده.
اولی را باید به رسمیت شناخت و درباره آن صحبت کرد تا انتظارات با واقعیت نزدیک شود، دومی را باید شناخت و با آن مقابله کرد.

در این چند هفته توجه غربی‌ها به سیاست چین در غرب آسیا بیشتر شده است. بعد از افزایش اقدامات شجاعانه یمنی‌ها در تنگه باب المندب، آمریکا و انگلیس تلاش جدی برای کشاندن چین به این قضیه کردند. آنها از چین می‌خواهند که ایران را تحت فشار بگذارد تا یمنی‌ها از اقدامات خود صرفه‌نظر کنند.
مشخص است تحلیل‌گران غربی در تحلیل این ماجرا سردرگم هستند. ظاهر امر باید چین مداخله کند چرا که تنش‌های تنگه باب المندب بر تجارت جهانی و چین، اثر منفی گذاشته است. اما رفتار چین متفاوت است و به «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات رو آورده است. 
۱- تحولات غرب آسیا با کنش‌گری محور مقاومت در حال رقم خوردن است و چین می‌داند که نه ایران و نه سایر بازیگران محور مقاومت تحت فشار تغییر رفتار نمی‌دهند. چین هم مانند سایر بازیگران منطقه بی‌اثر بودن فشار اقتصادی بر ایران را مشاهده کرده است.
۲- تحلیل‌گران زیادی چین را ایستا تحلیل می‌کنند. در ایران هم هستند. مثلا می‌گویند حجم تعاملات میان چین و آمریکا زیاد است و بعید است باهم به مشکل اساسی بخورند. اما باید پویا هم تحلیل کرد. به طور خاص نگاه چین به دنیا و سیاست‌های آمریکا را باید عمیق‌تر فهم کرد.
۳- دو سال پیش و در ایام کرونا چین سه ماه بندر مهم شانگهای را به دلیل سیاست کویید صفر تعطیل کرد، که اختلال قابل توجهی بر روند تجاری این کشور و دنیا وارد کرد. حتی خروج سرمایه‌ از این کشور را تشدید کرد. این تجربه آمادگی برای تحمل اختلالات مشابه را ایجاد کرد. در سایر حوزه‌ها نیز این روند را طی می‌کند. 
۴- چین نسبت به سیاست آمریکا برای مهار خود آگاهی دارد. می‌داند که از نظر معنا تفاوتی میان «ریسک‌زدایی» و «جداسازی» وجود ندارد. این کشور جدایی پرهزینه و دردناک اروپا و روسیه را با دقت دنبال کرده و درس‌های خودش را گرفته است. جنگ آشکار و پنهان در تراشه را دارد تجربه می‌کند.
۵- چین ائتلاف تحریم به رهبری آمریکا علیه روسیه را تهدید بالقوه که امکان بالفعل شدن در آینده نزدیک دارد، برای خود می‌داند. نتیجه بالفعل شدن این تهدید، اعمال حداکثری تحریم علیه چین همانند تحریم علیه روسیه است. چین شبیه‌سازی تحریم بانکی علیه خود را چند سال پیش انجام داد.
۶- مشغولیت آمریکا و متحدانش در غرب آسیا فرصت برای اعمال سیاست‌های ضد چینی را کاهش می‌دهد. هرچه این مشغولیت عمیق‌تر و بیشتر باشد،‌ زمان تهاجم همه جانبه اقتصادی به چین به تاخیر می‌افتد. چین می‌داند برای غرب امنیت رژیم موضوع مشغله‌سازی است.
۷- رفتار آمریکا و متحدانش در حمایت از نسل کشی رژیم صهیونیستی پس از طوفان الاقصی چهره‌شان را در جهان به شدت تخریب کرده است که این وضعیت اجرای سیاست‌های ضدچین را برای آنها سخت می‌کند.  آمریکا نیاز دارد تا همراهی بازیگران مختلف برای مهار چین را به دست آورد و این کار نیاز به چهره خوب دارد.
۸- ضعیف شدن آمریکا و عدم توان امنیت‌سازی در منطقه غرب آسیا برای همه از جمله چین روشن شده است. چین برای توسعه اقتصادی خود در این منطقه به زیرساخت امنیت نیاز دارد. به نظر می‌رسد چین متوجه این شده است که امنیت در این منطقه توسط محور مقاومت عرضه می‌شود. چین در چارچوب ابتکار امنیت جهانی GSI خود واسطه توافق میان ایران (هماهنگ کننده محور مقاومت) و عربستان (به عبارتی رهبر کشورهای عربی) شد.
۹- تضعیف نظم آمریکایی در منطقه غرب آسیا و دور شدن هرچه بیشتر بازیگران این منطقه از آمریکا برای راهبرد کلان چین بهتر است. تحولات میدانی بعد از طوفان الاقصی این را تقویت می‌کند. چین مراقب خواهد بود که وارد بازی که نظم آمریکایی تضعیف شده را تقویت کند، نشود.
۱۰- «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات میدانی نوعی نظاره‌گری است که سبب می‌شود چین فرصت بیشتر برای کاهش آسیب‌پذیری‌های خود داشته باشد. چرا که منبع تهدید اصلی مشغولیت‌های مهمی در غرب آسیا دارد.
۱۱- ایران (محور مقاومت) باید به دنبال افزودن «مشارکت اقتصادی در توسعه زیرساخت‌ها» به «کناره‌گیری آگاهانه» در سیاست چین باشد. این موضوع با منافع و راهبردهای کلان چین همخوانی دارد. تقویت ایران (محور مقاومت) هم امنیت‌سازی مورد نیاز چین و هم مشغولیت آمریکا و متحدانش را به دنبال دارد.

مسعود براتی

مشکل از اینجا آغاز می‌شود که به دلیل تحریم‌ها ما توان انتقال ناترازی ارزی به نقاط مختلف را نداریم.  در شرایط غیر تحریمی به دلیل دسترسی‌ به نظام مالی جهانی و ارز جهانی، این امکان فراهم بود که واردات ایران از یک منطقه جغرافیایی انجام شود و صادرات به جای دیگر باشد.

امید بستن به رفع تحریم ایران، سم مهلک است. ابتدا باید این فهم شکل بگیرد که دوره قبل از تحریم پایان یافته و باید به دنبال ایجاد تراز تجاری در منطقه‌های جغرافیایی خاص باشیم. فهم دیگر که لازم است این است که فقط نباید به صادرات بها بدهیم و باید به دنبال تقویت تجارت دوجانبه، به معنی صادرات و واردات باشیم.
متاسفانه تجربه‌هایی مانند کانال پرداخت عراق یا کانال پرداخت قطر نشان می‌دهد که امیدها به آمریکا برای کارسازی مالی و خرید اقلام اساسی کماکان وجود دارد.
متاسفانه ما فرمانده مناسب برای اقتصاد کشور نداریم که با فهم جنبه‌های امنیتی این موضوع، فضا را برای انجام امور بلندمدت توسط دستگاه‌ها فراهم کند. اینکه امروز دستگاه‌های اجرایی برای تغییر نظم فعلی با مشکلات اجرایی مواجهند، طبیعی است چرا که مقاومت ذی‌نفعان نظم فعلی واقعی است و باید برای آن طراحی کرد و در این زمینه همراهی و درک فرمانده اقتصادی دولت ضروری است.
رفع مشکلات ارزی از طریق انطباق نقشه ارزی و تجاری نیز در راستای منافع مردم است و باید در طراحی مردم را وارد صحنه کنیم و ذی نفعان این نظم فعلی مدیریت شوند و به نوعی تحول را محقق کنیم. افزایش آگاهی مردم حتما باید بخشی از این طراحی ما باشد.
من معتقدم در دولت سیزدهم فرمانده‌ای که فهم درست از موضوع داشته باشد و بتواند همه دستگاه‌ها را برای تحقق این هدف مهم هم‌گرا کند، نداریم.

صوت کامل گفتاری درباره امکان پذیری تحریم همکاری‌های اقتصادی کشورهای اسلامی با رژیم صهیونسیتی. دانشکده فنی دانشگاه تهران.