وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

1)    قانون H.R.815 که چهارشنبه گذشته توسط بایدن امضا شد، ترکیبی از موضوعات مختلف است که در این ایام ذهن نمایندگان و سناتورهای کنگره آمریکا را به خود مشغول کرده و در نهایت در قالب یک بسته ترکیبی به قانون تبدیل شده است. کمی درباره قانون بیشتر بدانیم:
https://www.congress.gov/bill/118th-congress/house-bill/815
2)    سه بخش ابتدایی این قانون تخصیص بودجه بیشتر به سه چالش روز دنیا از نظر آمریکاست: «امنیت رژیم صهیونیستی»، «امنیت اوکراین» و «امنیت هند و اقیانوسیه». اولی مساله ایران و غرب آسیا و دومی مساله روسیه و شرق اروپا و سومی مساله چین و شرق آسیا است. 
3)    کمک ۲۶ میلیارد دلاری به رژیم صهیونیستی موتور جنگی این رژیم را زنده نگه می‌دارد، کمک بیش از ۶۰ میلیارد دلاری به اوکراین فضای جنگی را میان روسیه و اوکراین تا چند ماه دیگر زنده نگه می‌دارد و بودجه بیش از ۸ میلیارد دلاری اضافی برای امنیت هند و اقیانوسیه تنش با چین را به سطوح بالاتر می‌برد.
4)    بخش‌های بعدی قانون طراحی تحریم‌هایی علیه چین (به بهانه قاچاق فینتالین)، روسیه (موضوع اوکراین) و ایران (موضوع اغتشاشات ۱۴۰۱، حمایت از فلسطین و فروش نفت) است. این اولین قانون تحریمی است که سه کشور ایران، روسیه و چین را در کنار هم تحریم می‌کند. در گذشته قانون کاتسا ۲۰۱۷ بود که ایران، روسیه و کره شمالی را هدف تحریم قرار می‌داد.
5ل    تصویب این قانون نشان داد که دولت آمریکا در برابر ایران دستانش خالی است. تصویب تحریم‌هایی که در گذشته نیز وجود داشته و نتوانسته مانع تحرکات بین‌المللی و روابط اقتصاد خارجی ایران شود، صرفا یک واکنش منفعلانه به پاسخ مقتدرانه ایران به رژیم صهیونیستی است. این را در کنار بیانیه بایدن بعد از وعده صادق قرار دهیم، عمق ناتوانی آمریکا در برابر ایران درک می‌شود. یعنی ایران بدون نگرانی و محدودیت می‌تواند سیاست‌های خود را دنبال کند. 
6)    پیش‌بردن تحریم علیه چین خصوصا در مرز تحریم‌های مالی (مهم‌ترین نوع تحریم) به بهانه قاچاق فنتانیل آن هم بعد از همکاری بسیار چین با آمریکا در چند سال گذشته که بلینکن نیز در سفر اخیرش به چین آن را تایید کرد، روشن کرد که کرنش چین در برابر آمریکا صرفا منجر به شدیدتر شدن اقدامات آمریکا علیه آن خواهد شد. ریسک قرار گرفتن موسسات مالی چینی در فهرست سیاه پولشویی آمریکا گام مهمی است که آمریکا علیه حوزه مالی چین برداشته است. 
7)    کمک به اوکراین و مصادره اموال روسیه در آمریکا به نفع اوکراین که در بخش دیگر این قانون تصویب شده، سطح تنش روسیه با آمریکا را ارتقا می‌دهد. این اقدام در کنار فرمان اجرایی دو ماه گذشته بایدن که تحریم‌های ریسک محور را بر اقتصاد روسیه اعمال کرد،‌ افق توافق سیاسی میان روسیه و غرب را دور از دسترس کرد حتی اگر ترامپ رئیس جمهور شود. 
8)    در مجموع دلالت‌های کلان این قانون برای ایران مهم و نیازمند توجه است.
مسعود براتی

- یکی از موضوعات که در سال ۱۴۰۲ به تجربه‌ای مهم تبدیل شد، موضوع تعامل ج.ا.ا با FATF بود. طبق اعلان FATF در پایان نشست اکتبر (مهر) دولت ایران در جولای ۲۰۲۳ (تیر یا مرداد ۱۴۰۲) گزارشی به این نهاد ارایه کرده است که بدون تغییر اساسی در وضعیت «برنامه اقدام» آن بوده است. 
https://www.fatf-gafi.org/en/publications/High-risk-and-other-monitored-jurisdictions/Call-for-action-october-2023.html
- این عبارت در پایان نشست فوریه (اسفند) نیز با اشاره به گزارش ایران در ماه ژانویه تکرار شده است. یعنی گزارش فاقد تغییر اساسی در وضعیت «برنامه اقدام» ایران بوده است.
https://www.fatf-gafi.org/en/publications/High-risk-and-other-monitored-jurisdictions/Call-for-action-february-2024.html
- این گزاره در نشست‌های قبل از مهر FATF نیامده است و معنای آن این است که دولت ایران امسال اولین گزارش خود را بعد از حدود سه و سال نیم (از اسفند ۱۳۹۸) به این نهاد ارایه کرده است که البته نتوانسته تغییری در وضعیت ایران ایجاد کند چرا که از نظر FATF فاقد تغییر اساسی در وضعیت برنامه اقدام بوده است.
- چرا ایران بعد از سه سال و نیم تصمیم به ارایه گزارش به FATF گرفت؟ در ایران تصوری وجود دارد که تعامل فنی با FATF در قالب ارایه گزارش پیشرفت را مفید می‌داند. این تصور معتقد است که اگر گزارش فنی و رو به جلو از پیشرفت‌های ایران در مقابله با پولشویی و تامین مالی تروریسم به این نهاد ارایه شود، ایران در موضع طلب‌کار قرارگرفته و می‌تواند شرایط را تغییر دهد.
- تصور مذکور غیرواقعی است. FATF یک نهاد به ظاهر فنی اما در اصل مکمل و نگهبان نظام مالی بین‌الملل مبتنی بر نظم برتون‌وودزی (آمریکایی)‌ است. در قضیه روسیه به خوبی این موضوع آشکار شد. تعلیق عضویت روسیه در FATFو اعمال محدودیت علیه آن شبیه آنچه در توصیه ۱۹ آمده است.
- یکی از مهمترین فصل مشترک‌ها میان FATF و نظام مالی بین‌الملل آمریکایی، موضوع تحریم‌های مالی آمریکا است. سلاح‌سازی آمریکا از ابزار مالی که در قرن جدید صورت گرفت و به اولین ابزار در سیاست خارجی این کشور تبدیل شد. استانداردهای FATF اثرگذاری این سلاح را افزایش می‌دهد. 
- در مورد ایران نیز شواهد بسیاری برای اثبات این موضوع وجود دارد که FATF رفتار غیرفنی داشته و در تلاش برای موثرکردن بیشتر نظام تحریمی آمریکا علیه ایران است. مهمترین شاهد مثال آن را در بیانیه نشست اسفند ۱۳۹۸ می‌توان دید.
- در آنجا اعلام می‌کند که تا زمانی که ایران دو معاهده پالرمو و مقابله با تامین مالی تروریسم را تصویب نکند، هیچ تصمیم جدیدی درباره ایران نخواهد گرفت. در حالیکه عضویت در این دو معاهده از فرعیات نظام مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم است.
و اصل بر وجود قوانین داخلی و سازوکارهای موثر در داخل کشور برای این موضوع است که ایران دارای با کیفیت‌ترین قانون در این زمینه است. ویرایش جدید قانون مبارزه با پولشویی در سال ۱۳۹۷ از جامع‌ترین و قوی‌ترین قوانین موجود در میان کشورهاست.
- اینکه تصور کنیم بدون تغییر در وضعیت تحریم‌ها می‌توان با FATF به نقطه تفاهم رسید، آن هم بدون آسیب خوردن از محل تحریم‌ها، تصوری غیرواقعی و غیرکارشناسی است. این نوع تعاملات بدون پشتوانه نظری محکم، صرفا موجب افزایش انتظارات شده و دولت را در مسیر غلط گذشته قرار می‌دهد.
- اعلان FATF مبنی بر اینکه تغییر اساسی در وضعیت برنامه اقدام ایران آن هم بعد از ارایه گزارش عملکرد سه و سال نیمه به خوبی روشن می‌کند که رویکرد این نهاد در قبال ایران سیاسی و غیرفنی بوده و مبتنی بر بیانیه اسفند ۱۳۹۸ است که به دنبال تکمیل جورچین نظام تحریمی آمریکا علیه ایران است.
- امیدوارم در سال جدید دولت سیزدهم با نگاهی واقع‌بینانه‌تر در این موضوع گام بردارد و از تجربه کردن مسیرهای انحرافی دوری کند و تمرکز خود را بر موضوعات واقعی و موثر بر منافع ملی حفظ کند. هرچند مقابله با وسوسه‌های نادرست منتقدان دولت که همه چیز را در مذاکره و FATF می‌بینند کار سختی است.
مسعود براتی

رهبر انقلاب در بیانات روز گذشته با اشاره به روابط اقتصادی خارجی به نوعی از وضعیت موجود انتقاد کرده و از دولتمردان می‌خواهند تفاهم‌نامه‌های اقتصادی را که بدون تاثیر هستند به قراردادهای حقوقی و موثر تبدیل کنند.
"ما البتّه در زمینه‌ی اقتصاد، تحرّک خارجی و بین‌المللی هم داریم و باید داشته باشیم و بدون آن، کار اقتصاد پیش نخواهد رفت. مخاطب من در اینجا دیگر مسئولین محترم دولتی هستند؛ در زمینه‌ی مسائل خارجی بایستی با کشورهایی که ارتباط اقتصادی داریم، این تفاهم‌نامه‌هایی را که امضا میشود و چندان تأثیری ندارد، تبدیل کنند به قراردادهای حقوقی قابل عمل و قابل اجرا که در عمل، اثری داشته باشد؛ باید این را به طور جد دنبال کنند."

این انتقاد در حالی مطرح شده است که دولت سیزدهم در حوزه روابط اقتصادی خارجی فعالیت‌های بسیاری داشته است که بیشتر آن متمرکز بر توسعه صادرات و  تعاملات تجاری با بازیگران خارجی بوده و در این زمینه نیز توفیقات خوبی به دست آورده است.

اما در سطح همکاری‌های بزرگ اقتصادی با بازیگران خارجی کماکان وضعیت مطلوبی مشاهده نمی‌شود. برخی در کشور بر این باورند که تا زمان وجود تحریم‌های آمریکا علیه ایران اینگونه همکاری‌های اقتصادی محقق نخواهد شد. لذا برای تحقق آن باید ایران مذاکره برای رفع تحریم‌ها را به طور جدی دنبال کند.

این ایده با توجه به تجربه مذاکرات دولت روحانی و حصول توافق برجام و اجرای آن توافق که در نهایت نجر به افزایش فشارها و تحریم‌ها از سوی آمریکا علیه ایران گردید و آسیب پذیری اقتصاد ایران در مقابل تحریم‌ها را افزایش داد، مردود است.

ایده دیگر که در دولت سیزدهم نیز دنبال شده است استفاده از معافیت‌های تحریمی آمریکا به عنوان زمینه اصلی تعریف همکاری اقتصادی بلند مدت است. توافقنامه توسعه چابهار با کشور هند در این چهارچوب تعریف شده است که البته تجربه ناموفق گذشته در همین موضوع نشان می‌دهد همکاری موثر در ظرف تحریمی آمریکا علیه ایران امکان‌پذیر نیست.

اما سوال این است که آیا می‌شود در زمان تحریم همکاری‌های اقتصادی راهبردی با بازیگران خارجی داشت؟
پاسخ این سوال مثبت است اما مشروط به رعایت لوازم آن، که به نظر می‌رسد ضعف دولت در همین قضیه است.

برای ایجاد همکاری راهبردی اقتصادی با دولت‌های خارجی که زمینه و ظرفیت نادیده گرفتن تحریم‌ها را دارند باید به نیازهای راهبردی آنها توجه کرد و آن بخش که با منافع ملی ما همپوشانی دارد را به عنوان سکوی تعریف همکاری انتخاب کرد.
نکته اصلی توجه به این موضوع است که بازیگران خارجی در صورتی حاضر به پذیرش مواجهه با مخاطرات دیده گرفتن تحریم‌ها می‌شوند که در همکاری با ایران نیازهای راهبردی خود را برطرف نمایند. 

برای مثال خرید نفت ایران توسط چین علی رغم وجود تحریم‌های آمریکا به دلیل نیاز راهبردی چین برای تامین امنیت انرژی و لزوم متنوع سازی مبادی وارداتی نفت از سوی چین است. لذا علی رغم فشارهای مستمر دولت آمریکا علیه چین خصوصاً در اواخر سال ۱۴۰۰ و نیمه ابتدایی ۱۴۰۱ این خرید قطع نشد.

برای آنکه همکاری‌های موثر خارجی در بخش‌های مهم اقتصادی صورت بگیرد باید بازیگران خارجی که در آن بخش‌ها منافع مشترک با ما دارند شناسایی شوند و برای تعریف همکاری و اجرای آن وارد دیپلماسی اقتصادی فعال با آن بازیگر شد.

برای نمونه در حال حاضر کشور روسیه به دلیل مشکلات امنیتی متعدد در دریای سیاه، نیاز راهبردی برای دسترسی به بازارهای خود برای صادرات غله دارد. کریدور شمال جنوب می‌تواند این نیاز را پاسخ دهد. این موضوع چندین بار از سوی رئیس جمهور روسیه نیز بیان شده است.

اما در داخل کشور نگاه غالب صرفاً تهیه بخشی از اقلام اساسی از روسیه بوده (که در جای خود کار خوبی است) و تاکنون پیگیری قابل توجهی برای تعریف همکاری جهت رفع این نیاز راهبردی روسیه که لازمه آن توسعه کریدور شمال جنوب به عنوان منافع راهبردی ایران است، مشاهده نشده است.

لازمه دیگر تحقق همکاری‌های اقتصادی با بازیگران خارجی جود یک انسجام و هماهنگی در دستگاه‌های اجرایی داخلی است. متاسفانه نگاه بخشی در داخل ایران به شدت پررنگ است. که در کنار فقدان مدیریت فرابخشی که فهم مناسب در این زمینه داشته باشد و بتواند همگرایی و هم‌افزایی در داخل ایجاد بکند، مانع مهمی در این موضوع به شمار میرود.

دو نهاد در حال حاضر ظرفیت مدیریت فرابخشی را دارا هستند. معاونت اول در دولت و نیز دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ه یک نهاد حاکمیتی محسوب می‌شود. امید است که این موضوع در اولویت یکی از این دو نهاد قرار گیرد.
مسعود براتی 
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55731#

طبیعی است که مردم ایران با توجه به تجربه سال ۹۷ و ۹۸ از ترامپ تصویر نگران کننده‌ای در ذهن داشته باشند.
ترامپ با خروج از برجام و اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران فشار زیادی بر اقتصاد ایران وارد کرد و در سال ۹۸ نیز به دستور او شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق ترور شد.
اما برای پاسخ دقیق به سوال مطرح شده نیازمند بررسی وضعیت فعلی و مقایسه با سال‌های ۹۷ و ۹۸ هستیم تا بتوانیم اثر حضور احتمالی ترامپ در کاخ سفید را ارزیابی کنیم.
در موضوع تحریم دو طرف وجود دارد یکی سمت تحریم کننده و دیگری سمت تحریم شده. در سمت آمریکا به عنوان تحریم کننده ابزار جدید قابل تصوری وجود ندارد.
از سال ۹۸ ، اوج کارزار فشار حداکثری تا اکنون تحریم‌ها به صورت حداکثری علیه ایران اعمال شده است تا بایدن نیز به طور کامل سیاست ترامپ را دنبال کرده است.
جعبه ابزار تحریم آمریکا علیه ایران ابزار جدیدی ندارد همان سخنی که منوچین وزیر وقت خزانه‌داری آمریکا بیان کرد. ترامپ هم نمی‌تواند چیزی جدیدی به آن اضافه کند و رفتاری متفاوت از بایدن داشته باشد.
در سمت تحریم شده یعنی ایران تفاوت مهم سیاست‌ها و برنامه‌های دولت مستقر است. در سال ۹۷ دولت وقت با تکیه بر توافق برجام رفتارهای کاملاً آسیب‌پذیر در قبال تحریم‌ها در حوزه روابط اقتصادی خارجی داشت.
در نتیجه با بازگشت تحریم‌ها و شدت یافتن آنها این روابط کاملاً دچار چالش شد و مدت زمانی طول کشید تا بخشی از آن احیا شود. برای مثال فروش نفت کاملاً در مسیر آسیب پذیر نسبت به تحریم صورت می‌گرفت.
و بخش زیادی از درآمدهای نفتی در کشورهای خریدار نفت مسدود شد. انتظار یک ساله برای فعال شدن کشورهای اروپایی نیز موجب رفتار انفعالی دولت وقت در مواجهه با تحریم‌ها شد.
اکنون وضعیت به طور جدی متفاوت از قبل بوده و تمامی روابط اقتصادی خارجی در شرایط تحریم توسعه یافته است مانند فروش نفت، در نتیجه در برابر اعمال تحریم تاب آوری بسیار بالایی دارد.
متغیر دیگر وضعیت بین المللی است که کاملاً نسبت به دوره قبل متفاوت است. ترامپ بدون همکاری و همراهی بازیگران خارج از متحدین آمریکا نمی‌تواند علیه ایران فشاری ایجاد بکند.
اما این بازیگران همچون چین و روسیه به دلیل تنش‌های افزایش یافته در سال‌های اخیر با آمریکا برای اعمال فشار بر ایران همراهی نخواهند کرد.
در مجموع حضور ترامپ تغییری در وضعیت تحریم‌ها و اعمال آنها علیه ایران نخواهد داشت حتی این احتمال وجود دارد که افزایش اختلافات میان آمریکا و متحدانش نظام تحریمی را بیشتر تضعیف کند
برخی تصور کردند که در این تحلیل موضوع انتظارات تورمی را به کل نادیده گرفته‌ام. نه، اگر متن را بدون عجله بخوانند در ابتدا به تجربه زیسته مردم ایران و تصویر نگران‌کننده از بازگشت ترامپ به کاخ سفید اشاره کردم.
اما چند نکته:
۱- اگر انتظارات تورمی با واقعیت میدانی همراه نباشد، میزان اثرگذاری انتظارات تورمی محدود و موقت خواهد بود. تجربه چند ماه پیش در شروع عملیات طوفان الاقصی این را به خوبی نشان داد. انتظارات که ناشی از احتمال گسترش درگیری در منطقه بود، ابتدا سبب افزایش نرخ ارز شد اما بعد از آنکه واقعیت آن را پشتیبانی نکرد، بازگشت.
۲- در این موضوع، انتظارات دو خاستگاه دارد: یکی تجربه زیسته مردم در سالهای ۹۷ و ۹۸ و دیگری پروژه سیاسی-رسانه‌ای برای ماهیگیری در آینده.
اولی را باید به رسمیت شناخت و درباره آن صحبت کرد تا انتظارات با واقعیت نزدیک شود، دومی را باید شناخت و با آن مقابله کرد.

در این چند هفته توجه غربی‌ها به سیاست چین در غرب آسیا بیشتر شده است. بعد از افزایش اقدامات شجاعانه یمنی‌ها در تنگه باب المندب، آمریکا و انگلیس تلاش جدی برای کشاندن چین به این قضیه کردند. آنها از چین می‌خواهند که ایران را تحت فشار بگذارد تا یمنی‌ها از اقدامات خود صرفه‌نظر کنند.
مشخص است تحلیل‌گران غربی در تحلیل این ماجرا سردرگم هستند. ظاهر امر باید چین مداخله کند چرا که تنش‌های تنگه باب المندب بر تجارت جهانی و چین، اثر منفی گذاشته است. اما رفتار چین متفاوت است و به «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات رو آورده است. 
۱- تحولات غرب آسیا با کنش‌گری محور مقاومت در حال رقم خوردن است و چین می‌داند که نه ایران و نه سایر بازیگران محور مقاومت تحت فشار تغییر رفتار نمی‌دهند. چین هم مانند سایر بازیگران منطقه بی‌اثر بودن فشار اقتصادی بر ایران را مشاهده کرده است.
۲- تحلیل‌گران زیادی چین را ایستا تحلیل می‌کنند. در ایران هم هستند. مثلا می‌گویند حجم تعاملات میان چین و آمریکا زیاد است و بعید است باهم به مشکل اساسی بخورند. اما باید پویا هم تحلیل کرد. به طور خاص نگاه چین به دنیا و سیاست‌های آمریکا را باید عمیق‌تر فهم کرد.
۳- دو سال پیش و در ایام کرونا چین سه ماه بندر مهم شانگهای را به دلیل سیاست کویید صفر تعطیل کرد، که اختلال قابل توجهی بر روند تجاری این کشور و دنیا وارد کرد. حتی خروج سرمایه‌ از این کشور را تشدید کرد. این تجربه آمادگی برای تحمل اختلالات مشابه را ایجاد کرد. در سایر حوزه‌ها نیز این روند را طی می‌کند. 
۴- چین نسبت به سیاست آمریکا برای مهار خود آگاهی دارد. می‌داند که از نظر معنا تفاوتی میان «ریسک‌زدایی» و «جداسازی» وجود ندارد. این کشور جدایی پرهزینه و دردناک اروپا و روسیه را با دقت دنبال کرده و درس‌های خودش را گرفته است. جنگ آشکار و پنهان در تراشه را دارد تجربه می‌کند.
۵- چین ائتلاف تحریم به رهبری آمریکا علیه روسیه را تهدید بالقوه که امکان بالفعل شدن در آینده نزدیک دارد، برای خود می‌داند. نتیجه بالفعل شدن این تهدید، اعمال حداکثری تحریم علیه چین همانند تحریم علیه روسیه است. چین شبیه‌سازی تحریم بانکی علیه خود را چند سال پیش انجام داد.
۶- مشغولیت آمریکا و متحدانش در غرب آسیا فرصت برای اعمال سیاست‌های ضد چینی را کاهش می‌دهد. هرچه این مشغولیت عمیق‌تر و بیشتر باشد،‌ زمان تهاجم همه جانبه اقتصادی به چین به تاخیر می‌افتد. چین می‌داند برای غرب امنیت رژیم موضوع مشغله‌سازی است.
۷- رفتار آمریکا و متحدانش در حمایت از نسل کشی رژیم صهیونیستی پس از طوفان الاقصی چهره‌شان را در جهان به شدت تخریب کرده است که این وضعیت اجرای سیاست‌های ضدچین را برای آنها سخت می‌کند.  آمریکا نیاز دارد تا همراهی بازیگران مختلف برای مهار چین را به دست آورد و این کار نیاز به چهره خوب دارد.
۸- ضعیف شدن آمریکا و عدم توان امنیت‌سازی در منطقه غرب آسیا برای همه از جمله چین روشن شده است. چین برای توسعه اقتصادی خود در این منطقه به زیرساخت امنیت نیاز دارد. به نظر می‌رسد چین متوجه این شده است که امنیت در این منطقه توسط محور مقاومت عرضه می‌شود. چین در چارچوب ابتکار امنیت جهانی GSI خود واسطه توافق میان ایران (هماهنگ کننده محور مقاومت) و عربستان (به عبارتی رهبر کشورهای عربی) شد.
۹- تضعیف نظم آمریکایی در منطقه غرب آسیا و دور شدن هرچه بیشتر بازیگران این منطقه از آمریکا برای راهبرد کلان چین بهتر است. تحولات میدانی بعد از طوفان الاقصی این را تقویت می‌کند. چین مراقب خواهد بود که وارد بازی که نظم آمریکایی تضعیف شده را تقویت کند، نشود.
۱۰- «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات میدانی نوعی نظاره‌گری است که سبب می‌شود چین فرصت بیشتر برای کاهش آسیب‌پذیری‌های خود داشته باشد. چرا که منبع تهدید اصلی مشغولیت‌های مهمی در غرب آسیا دارد.
۱۱- ایران (محور مقاومت) باید به دنبال افزودن «مشارکت اقتصادی در توسعه زیرساخت‌ها» به «کناره‌گیری آگاهانه» در سیاست چین باشد. این موضوع با منافع و راهبردهای کلان چین همخوانی دارد. تقویت ایران (محور مقاومت) هم امنیت‌سازی مورد نیاز چین و هم مشغولیت آمریکا و متحدانش را به دنبال دارد.

مسعود براتی

۱- رسانه‌ای کردن تلفات حمله اخیر و رویدادهای طراحی شده پس از آن، به طور خاص زمان رسیدن جنازه‌ها به آمریکا که بایدن حضور پیدا کرده بود، نشان از برنامه‌ریزی برای بهره‌برداری حداکثری از این اتفاق برای کارزار انتخاباتی بایدن دارد.‏
۲- تاخیر چند روزه در پاسخ که فرصت لازم برای آمادگی نیروهای محور مقاومت را ایجاد کرد، نشان از عدم تمایل آمریکا به افزایش تنش‌ها در منطقه غرب آسیا دارد.‏
۳- اینکه از همان ابتدا برای خیلی از تحلیل‌گران روشن بود که آمریکا به خاک ایران حمله نخواهد کرد، نشان دهنده اندازه و قدر مطلق توان تهاجمی آمریکا در منطقه غرب آسیاست که کاملا آشکار و عیان است.‏
۴- بیش از ۱۶۰ حمله در مدت ۱۲۰ روز به پایگاه‌ها و منافع آمریکا در منطقه غرب آسیا، ناامنی را برای نیروهای آمریکایی تثبیت کرده است که حتما این وضعیت در ارزیابی‌های راهبردی آنها برای ماندن در منطقه غرب آسیا موثر خواهد بود.‏
۵- برای کشورهای عرب منطقه که روی آمریکا و سپس رژیم صهیونیستی برای تولید امنیت حساب کرده بودند هم پیام‌های مشخصی دارد. کشورهای عرب برای تامین امنیت نیازمند پیگیری معادلات جایگزین هستند.

مشکل از اینجا آغاز می‌شود که به دلیل تحریم‌ها ما توان انتقال ناترازی ارزی به نقاط مختلف را نداریم.  در شرایط غیر تحریمی به دلیل دسترسی‌ به نظام مالی جهانی و ارز جهانی، این امکان فراهم بود که واردات ایران از یک منطقه جغرافیایی انجام شود و صادرات به جای دیگر باشد.

امید بستن به رفع تحریم ایران، سم مهلک است. ابتدا باید این فهم شکل بگیرد که دوره قبل از تحریم پایان یافته و باید به دنبال ایجاد تراز تجاری در منطقه‌های جغرافیایی خاص باشیم. فهم دیگر که لازم است این است که فقط نباید به صادرات بها بدهیم و باید به دنبال تقویت تجارت دوجانبه، به معنی صادرات و واردات باشیم.
متاسفانه تجربه‌هایی مانند کانال پرداخت عراق یا کانال پرداخت قطر نشان می‌دهد که امیدها به آمریکا برای کارسازی مالی و خرید اقلام اساسی کماکان وجود دارد.
متاسفانه ما فرمانده مناسب برای اقتصاد کشور نداریم که با فهم جنبه‌های امنیتی این موضوع، فضا را برای انجام امور بلندمدت توسط دستگاه‌ها فراهم کند. اینکه امروز دستگاه‌های اجرایی برای تغییر نظم فعلی با مشکلات اجرایی مواجهند، طبیعی است چرا که مقاومت ذی‌نفعان نظم فعلی واقعی است و باید برای آن طراحی کرد و در این زمینه همراهی و درک فرمانده اقتصادی دولت ضروری است.
رفع مشکلات ارزی از طریق انطباق نقشه ارزی و تجاری نیز در راستای منافع مردم است و باید در طراحی مردم را وارد صحنه کنیم و ذی نفعان این نظم فعلی مدیریت شوند و به نوعی تحول را محقق کنیم. افزایش آگاهی مردم حتما باید بخشی از این طراحی ما باشد.
من معتقدم در دولت سیزدهم فرمانده‌ای که فهم درست از موضوع داشته باشد و بتواند همه دستگاه‌ها را برای تحقق این هدف مهم هم‌گرا کند، نداریم.

دکتر مشایخی در سرمقاله دنیای اقتصادی جملاتی درباره رفع تحریم و FATF بیان کرده است که نشان از عدم شناخت ایشان از این دو موضوع دارد و اصلا قابل درک نیست. این یک آدرس غلط است و باید درباره‌اش حرف زد. نکاتی را در اینجا بیان می‌کنم.
ایشان نوشته است:
«مخالفت عده‌ای با تلاش برای رفع تحریم‌ها یا مخالفت با قبول شرایط FATF قابل درک نیست.دور زدن تحریم‌ها و حواله پول از طرق غیربانکی که برای مردم هزینه‌زاست منابع زیادی برای عده‌ای فراهم می‌آورد که بر طبل مخالفت با تلاش برای رفع تحریم یا پذیرش FATF می‌کوبندتا شرایط موجود حفظ شود»
https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4040598
خوب است چند نکته را مرور کنیم:
۱- رفع تحریم‌ها که مدنظر ایشان است، یعنی همان مذاکره برای رفع تحریم که یک دوره تجربه و منجر به توافق برجام شد. نتیجه آن هم که برای همه روشن است. ایران به طور کامل به توافق پایبند بود حتی یک سال بعد از خروج آمریکا از برجام و به یک معنا تا سه سال بعد از آن، اما نه آمریکا و نه حتی اروپا حقوق ایران طبق برجام را برآورده نکردند. آقای مشایخی باید روشن کند که روش پیشنهادیش برای رفع این مشکل بزرگ و پرهزینه چیست و چه کسانی با ایده ایشان مخالفت می‌کنند. والا حرفی بی‌پشتوانه زده است.
۲- ایشان خوب است بعد از پاسخ به سوال اول این را نیز مشخص کند که کدام یک از ایرادات اقتصادی که در مقاله خود بیان کرده‌اند، با توافق رفع خواهد شد؟ دوستان ایشان وعده‌های زیادی به مردم فروختند که توخالی از آب درآمد که دیگر جایی برای فروش جدید ندارد. یعنی دقیقا بفرمایند مشکل سرمایه‌گذاری یا بیکاری یا فناوری و ... کدام یک با توافق برای رفع تحریم رفع خواهد شد. خوب است این نکته را ایشان مورد تامل قرار دهد که «مذاکره برای رفع تحریم» برای مردم ایران دیگر یک ایده جذاب نیست، بلکه یک تجربه شکست خورده است.
۳- درباره FATF هم بفرمایند که کدام مشکل بانکی ما به این موضوع مرتبط است؟ قرار است پذیرش استانداردهای FATF دقیقا کدام مشکل را برطرف کند؟ آیا ایشان مدعی است که روابط بانکی ما به خاطر FATF قطع شده است؟ اگر این ادعا را دارند باید تحولات چند سال اخیر در حوزه روابط خارجی بانکی را خصوصا از سال ۲۰۰۹ تاکنون مرور کنند تا مشاهده کنند که متغیر اصلی در این حوزه «تحریم‌ها» است و نه FATF.
آیا ایشان نمی‌داند که تحریم سبب شده تجار به استفاده از شبکه تراستی روی آورند؟
۴- خوب است ایشان نظرشان را درباره استانداردهای FATF و تحریم‌های مالی آمریکا شفاف کنند. چرا که از بیان ایشان اینطور برداشت می‌شود که ایشان به دنبال افزایش اثرگذاری تحریم‌های مالی آمریکا علیه ایران هستند.
آیا ایشان نسبت میان این دو را می‌دانند؟ آیا تاکنون «برنامه اقدام» را مطالعه کرده‌اند؟ آیا معاهده «پالرمو» را خوانده‌اند؟ آیا تصوری از محدودیت‌های ناشی از پذیرش این معاهده برای تجارت کشور دارند؟
آیا سخنان مارشال بلینگزلی در سنا در سال ۲۰۱۷ را شنیده‌اند؟
http://fna.ir/brgck8

خبر حذف نام ایران از ذیل توصیه شماره هفت FATF را شنیدید. داستان این است که توصیه هفت FATF درباره اجرای تحریم‌های هدفمند مالی (TFS) قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل که برای مقابله با فعالیت‌های اشاعه سلاح‌های کشتار جمعی وضع شده است، می‌باشد.
قطعنامه ۲۲۳۱ که حاوی برجام است، علی‌رغم اینکه در داخل ایران با این دروغ به مردم فروخته شد که فاقد هرگونه تحریم است،‌ اما تحریم هدفمند مالی را علیه بیش از هشتاد فرد و نهاد ایرانی تا هشت سال پس از روز تصویب برجام (Adoption Day) اعمال می‌کرد. دلیل این تحریم نیز نگرانی بابت فعالیت‌های اشاعه‌ای ایران بود که با توافق رفع نشده بود.
به طور طبیعی قطعنامه ۲۲۳۱ یکی از مصادیق توصیه شماره هفت FATF بود. تا قبل از قطعنامه ۲۲۳۱، قطعنامه‌های قبلی مربوط به ایران مانند ۱۹۲۹ مورد اشاره قرار می‌گرفتند. بعد از تصویب ۲۲۳۱، با قطعنامه جدید جایگزین شدند. آن زمان خودکار این اتفاق افتاد!
فتف در آخرین ویرایش توصیه‌ها و تفسیرهای آن که نوامبر سال گذشته میلادی و یک ماه پس از پایان یافتن سال هشتم برجام منتشر کرد، قطعنامه ۲۲۳۱ را از مصادیق توصیه شماره هفت برنداشتند. لذا نامه‌نگاری مذکور رخ داد.
اما چند نکته:
۱- این تغییر که لازم و حق ایران است، آنقدر اهمیت نداشت که در رسانه‌ها اعم از دولتی و منتقد دولتی ضریب پیدا کند. چرا که فاقد اثر ملموس بر وضعیت ایران در FATF و وضعیت روابط بانکی ایران با خارج است.
وضعیت ایران با FATF به حل موضوع «برنامه اقدام» و «گام‌های بعدی» برمی‌گردد که در این اتفاق چیزی دراین زمینه رخ نداده است.
وضعیت روابط بانکی ایران با خارج هم به حل موضوع «تحریم» ربط دارد که آن هم داستان مفصل خود را دارد و FATF جایگاهی در آن ندارد. حتی حل مشکل با FATF، مشکلات تحریم را بیشتر خواهد کرد.
توصیه می‌کنم گزارش‌های من درباره «خطاهای شناختی در پرونده FATF» را بخوانید.
۲- داغ شدن موضوع FATF در این مقطع چند اثر دارد از جمله اینکه دوباره گروه‌های مختلف که نسبتی با این موضوع دارند، فعال می‌شوند. یکی گروه پیش‌برنده FATF که از همان ابتدا این موضوع را دنبال می‌کرد و برایش فرقی نمی‌کند چه دولتی بر سرکار باشد. از اواسط دهه هشتاد این کار را دارد دنبال می‌کند. همچنین برایش فرقی نمی‌کند که «تحریم» هست یا نیست! نسبتی بین «تحریم» و FATF هست یا نیست!
گروه دیگر سیاسیون منتقد دولت سیزدهم است. آنها هر وقت اسم FATF مطرح شود، زمین‌بازی خوبی مقابل خود می‌بینند که در آن به دولت بتازند و این حرف را تکرار کنند: اگر حلال است چرا برای دولت قبل حرام بود!
گروه حامی دولت هم در یک شرایط گیجی قرار دارد که نمی‌داند آیا خوشحال باشد یا نگران!!! اگر خوشحالی کند که مورد این سوال قرار می‌گیرد که اگر FATF خوب است چرا به سمت حل کردن کل مساله نمی‌روید و چرا در گذشته مخالف بودید؟ و اگر نگران و ناراحت باشد که باید به دولت محبوبش نقد کند!
۳- به نظر می‌رسد این داغ شدن به نشست بعدی FATF در فوریه ۲۰۲۴ هم مرتبط باشد. معمولا در این ایام است که دبیرخانه FATF از کشورها گزارش‌گیری می‌کنند و بعد از کارشناسی کردن آنها به نشست اصلی ارایه می‌دهند. شاید این اتفاق شروعی برای یک خط رسانه‌ای تا آن زمان باشد.
۴- آخرین نکته اینکه تا نگاه واقع‌بینانه به پرونده FATF در کشور حاکم نشود، این پرونده به سرانجام نخواهد رسید. نگاهی که شرایط محیطی، نسبت‌های میان FATF و نظام تحریمی غرب و مسیر پیش‌رو برای پیشرفت کشور را درست ببیند.

گفتاری از آقای مسعود براتی پیرامون درگیری‌های اخیر ایران و پاکستان.


در روزهای اخیر تنش‌هایی میان ایران و پاکستان رخ داده است. هر دو کشور تاکید کرده‌اند که اقدامات انجام شده به معنای تعرض به سرزمین یکدیگر نبوده و در راستای مقابله با تهدیدهای امنیتی ناشی از گروه‌های تروریستی بوده است.
ارزیابی واکنش‌ها و سخنان مقامات دو کشور نشان می‌دهد، هرچند هر دو طرف از رفتار دیگری ناراحت و به آن معترضند اما وجود چنین گروه‌هایی را تکذیب نکرده‌اند.
*وضعیت پیش‌آمده؛ تهدید یا فرصت*
وضعیت پیش‌آمده می‌تواند مقدمه‌ای برای تشدید تنش باشد که به صلاح هیچ یک از طرفین نیست و یا می‌تواند فرصتی برای حل و فصل این مشکل قدیمی و مزمن باشد که مانع توسعه روابط دو کشور در این سالها بوده است.
برای اینکه کدام گزینه را انتخاب کنیم، باید به چند نکته توجه داشت:
در سطح منطقه غرب آسیا بعد از طوفان الاقصی وضعیت بی‌سابقه‌ای در جریان است؛ رژیم صهیونیستی در بدترین شرایط خود قرار داشته و کشورهای غربی خصوصاً آمریکا برای حمایت از رژیم صهیونیستی هزینه‌های فراوان مادی و معنوی پرداخت می‌کنند. افزایش تنش میان ایران و پاکستان بر انحراف اذهان از این موضوع موثر خواهد بود.
همچنین با توجه به نقش ایران به عنوان هماهنگ کننده محور مقاومت، درگیر تنش شدن با همسایه خود می‌تواند اثر منفی بر ایفای نقش مذکور داشته باشد.
*پاکستان کشوری مسلمان با ظرفیت‌ فراوان*
پاکستان کشوری مسلمان با جامعه‌ای مستعد برای پذیرش معارف اسلامی است. از منظر تاریخی نیز جدایی آنها از هندوستان به دلیل اسلام‌گرایی آنها بوده است.
هرچند بخشی از این ظرفیت توسط اندیشه سلفی‌ مورد سواستفاده قرار گرفته است و تهدیدی برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده است، اما برآیند تمام ارزیابی‌های کارشناسی در داخل ایران دلالت بر لزوم توسعه همکاری‌های ایران با پاکستان در جنبه‌های مختلف خصوصاً در حوزه اقتصادی می‌کند. گسترش تنش فعلی اثر منفی و بلند مدت بر این موضوع خواهد گذاشت.
ایران و پاکستان حتی در سطح فراملی نیز دارای منافع مشترک هستند، مشخصاً در تعامل با چین به عنوان مهمترین رقیب آمریکا در سطح جهانی و برای ایران پاکستان دروازه اتصال به ابر پروژه "یک کمربند یک جاده" چین تلقی می‌شود. 

*تغییر تعادل؛ از تعادل تنش‌زای قبلی به تعادل همکاری در سطوح بالا*
از زاویه دیگرنیز می‌توان به این تنش نگاه کرد و آن را فرصتی برای هموار کردن مسیر افزایش تعاملات با پاکستان نگریست. البته ایجاد این فرصت و استفاده از آن کار سخت و نیازمند دقت نظر بالا می‌باشد. همچنین نیازمند هم‌افزایی میان ارکان سیاسی، نظامی، امنیتی و اقتصادی هستیم. 
به نظر می‌رسد، اگر بتوان در یک فرایند مذاکرات چند جانبه با ارکان قدرت در کشور پاکستان به راه حل پایدار در زمینه امنیت و حل موضوع حضور گروه‌های تروریستی علیه دو کشور رسید، می‌توان گام‌های بعدی را در زمینه گسترش همکاری‌ها در سایر حوزه‌ها برداشت.

*ضرب‌آهنگ تند تحولات و اهمیت فهم آن*
تحولات با سرعت بالایی در جهان و خصوصاً منطقه غرب آسیا درحال وقوع است و اثراتی مهم در ساختن آینده ایران دارد، باید هوشیار بود تا در نقشه دشمن بازی نکرد.

@gamcenter_ir