وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

وبلاگ مسعود براتی

نوشته‌های شخصی مسعود براتی

۶ مطلب با موضوع «نظم جدید» ثبت شده است

چند روز بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، آقای پزشکیان مقاله‌ای در روزنامه تهران تایمز با عنوان «پیام من به جهان جدید» منتشر کرد که در آن شمای کلی از سیاست‌خارجی دولت ایشان ترسیم شده بود. همان زمان نکاتی را نوشتم اما وقت نشد که کامل و منتشر کنم. دیروز که رهبر معظم انقلاب در مراسم تنفیذ دکتر پزشکیان نکاتی درباره سیاست خارجی و اولویت‌های آن در دوره جدید مطرح کردند، تصمیم گرفتم متن را به روز کنم و در اختیار مخاطبان قرار دهم. در این مطلب مقایسه‌ای میان اولویت‌های تبیین شده از سوی مقام معظم رهبری و نکات بیان شده در مقاله دکتر پزشکیان انجام خواهد شد.

یک.

رهبر انقلاب در اولین نکته مربوط به سیاست خارجی می‌فرمایند«در مقابل امواج و حوادث جهانی و بخصوص منطقه‌ای، برخورد کشور، برخورد فعّال باشد، برخورد اثرگذار باشد، نه برخورد منفعل» ایشان مثال تحولات فناورانه مربوط به «هوش مصنوعی» را بیان می‌کنند. یکی دیگر از تحولات مهم در صحنه بین‌المللی موضوع «تغییر نظم» است به معنای تغییر معادلات کلان قدرت و کاهش نسبی قدرت آمریکا در برابر رقبای خود از جمله چین، روسیه و ایران. دکتر پزشکیان نیز در تیتر مقاله خود اشاره تلویحی به این موضوع داشته‌اند. اما در مقاله اشاره صریح‌تری به این موضوع ندارند. اینکه دولت چهاردهم چه فهمی از موضوع «تغییر نظم» دارد و چه رویکرد و سیاستی را در قبال آن دنبال خواهد کرد اهمیت دارد. در مقاله اشاراتی به حضور در سازمان شانگهای و گروه بریکس بیان شده است که ذیل همکاری با کشور روسیه آمده است. دولت چهاردهم باید انتخاب راهبردی خود را مشخص کند که آیا می‌خواهد با بازیگرانی که خواهان تغییر نظم بین‌الملل و تغییر وضع موجود هستند، هم‌کاری و هم‌افزایی کند و یا می‌خواهد از این صحنه دور باشد.

در مقاله صحبت از «تعادل» در سیاست خارجی شده است که تردید را نسبت به انتخاب راهبردی دولت چهاردهم افزایش می‌دهد. در مقاله آمده است: «با این رویکرد، دولت من قصد دارد سیاستی فرصت‌گرا را پیگیری کند که با ایجاد «تعادل» در روابط با همه‌ی کشورها، منطبق با منافع ملی، توسعه اقتصادی و نیاز‌های صلح و امنیت منطقه و جهان باشد».

«تعادل» که ناظر به سیاست خارجی ایران در سال‌های اخیر مطرح می‌شود اشاره به ایجاد توازن در روابط با شرق و غرب است. در سه سال اخیر انتقادهایی به سیاست خارجی دولت شهید رئیسی مطرح می‌شد که غرب را به کلی کنار گذاشته و خیلی به دنبال روابط با شرق است. لذا تعادل به معنای متوازن کردن میان غرب و شرق است. این گزاره ظاهری خوب دارد اما دقیق‌تر که نگریسته شود و با شرایط کنونی کشور تطبیق داده شود، کمی نگران کننده می‌شود. به عبارت دقیق‌تر پیگیری «تعادل» در سیاست خارجی به معنای این انتخاب راهبردی است که ایران نمی‌خواهد در موضوع «تغییر نظم» در سمت بازیگران خواهان تغییر باشد و می‌خواهد در میانه بازی کند و این نگاه می‌تواند از دست رفتن فرصت‌های واقعی پیش‌روی ایران در همکاری با کشورهای مخالف نظم کنونی آمریکا محور شود.

نگرانی نسبت به این رویکرد زمانی عمیق‌تر می‌شود که به این نکته توجه کنیم، در سابقه سیاست خارجی ایران در سه دهه گذشته، تلاش‌های ایران برای بهبود روابط با غرب خصوصا کشورهای اروپایی متحد آمریکا، موفق نبوده و شکست خورده است. از گفتگوهای انتقادی دولت خاتمی تا مذاکرات هسته‌ای در دوره خاتمی که روحانی مسئول مذاکرات بود و مذاکرات دوره روحانی منتج به برجام و به طور مشخص دوره بعد از خروج آمریکا از برجام موید این ادعا است.

رهبر انقلاب نیز در بیانات دیروز خود به این نکته که کشورهای اروپایی بدرفتاری کردند تصریح کردند و فرمودند: «علّت اینکه کشورهای اروپایی را بنده به عنوان اولویّت ذکر نمیکنم، این است که اینها با ما این چندساله خوب رفتار نکردند؛ با ما خوب برخورد نکردند. در قضیّه‌ی تحریمها، در قضیّه‌ی نفت، در قضایای گوناگون، در عناوین جعلی مثل حقوق بشر و امثال اینها، با ما بد رفتار کردند»

دلیل بی‌نتیجه بودن این تلاش‌ها نیز به نگاه کشورهای اروپایی متحد آمریکا (انگلیس، فرانسه و آلمان) به ایران برمی‌گردد. آنها به دلیل تبعیت حداکثری از آمریکا در سیاست‌های بین‌الملل خود، ایران را یک تهدید نگریسته و وارد همکاری که منجر به تقویت و توسعه ایران بشود، نخواهند شد. در ۱۵ سال اخیر این موضوع شدت بیشتری یافته است.

در نتیجه اعلان این سیاست تعادل میان غرب و شرق، منجر به همکاری راهبردی با غرب نمی‌شود اما سبب می‌شود شرق در همکاری راهبردی با ایران تردید کند. این تردید ناشی از تجربه‌ای است که در دوران برجام داشته اند. در نتیجه کشورهایی مانند چین جانب احتیاط را با ایران خواهند گرفت. توضیح اینکه همکاری راهبردی با ایران در شرایط تحریمی نیازمند پذیرش میزانی از ریسک مواجهه با تحریم است. کشورهای شرقی این ریسک را زمانی خواهند پذیرفت که نسبت به همکاری در برابر غرب اطمینان داشته باشند. اتفاقی که در همکاری میان چین و روسیه می‌بینیم. وسط بازی در این میدان مانع ایجاد اطمینان خاطر خواهد شد و افزایش احتیاط را به دنبال خواهد داشت.

دو.

رهبر انقلاب یکی از اولویت‌ها را همسایگان بیان می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «یکی از اولویّتهای ما همسایگان ما هستند» ایشان تاکید می‌کنند که « بایستی ما بر روی روابط با همسایگان کار کنیم». دکتر پزشکیان نیز در مقاله خود این موضوع را تاکید دارند و می‌نویسند «در دولت من، تحکیم روابط با همسایگان در اولویت قرار خواهد داشت. ما پیگیر تشکیل یک «منطقه قوی» خواهیم بود»

منطقه قوی یا منطقه قدرتمند به جای یک قدرت منطقه‌ای ابتدا توسط روحانی مطرح شد. (نگاه کنید: mshrgh.ir/745000)  این سیاست در ظاهر زیبا است. همانطور که روحانی توضیح می‌دهد به جای رقابت میان کشورهای منطقه برای افزایش قدرت، خوب است به یک منطقه قوی که نشات گرفته از همکاری میان کشورهاست فکر شود.

نکته مهم این است که آیا برای همکاری همیشه منطق لیبرالیسم جواب می‌دهد؟ یا در برخی مواقع ناچار به تکیه بر منطق رئالیستی هستیم؟

کشورهای همسایه (منطقه) به دو دسته تقسیم می‌شوند. کشورهایی که ایران را تهدید وجودی خود می‌دانند و کشورهایی که اینگونه نگاه نمی‌کنند. در مورد دسته دوم زمینه لازم برای همکاری با منطق لیبرلیستی (برد-برد) وجود دارد. اما دسته اول این منطق کارایی ندارد. تنها در زمانی آنها حاضر به همکاری می‌شوند که چاره‌ای برای مهار قدرت ایران نبینند. این سیاست اگر اعلامی صرف باشد خوب است. اما اگر اعمالی هم باشد و معنایش در عمل کنار گذاشتن مسیر قدرت‌مند شدن در منطقه باشد، خطا خواهد بود. تجربه در دوره روحانی داشته ایم و منجر به بدتر شدن روابط ما با کشورهای دسته اول شد.

سه.

اولویت بعدی که رهبر انقلاب مورد اشاره قرار دادند «توسعه میدان دیپلماسی» به معنای توسعه روابط با آفریقا، آسیا و سایر مناطق دنیا بود. دکتر پزشکیان نیز در مقاله خود به این موضوع اشاره کرده و حفظ و تعمیق روابط با آفریقا و آمریکای لاتین را مورد تاکید قرار داده است. آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد لزوم برنامه‌ریزی برای این مهم است. اگر برنامه‌ریزی صورت نگیرد، امکان دارد که در برخورد با سایر اولویت‌ها این موضوع به حاشیه رانده شود.

چهار.

رهبر انقلاب اولویت دیگری که تاکید می‌کنند استحکام روابط با کشورهایی است که از ما در شرایط سخت حمایت کردند. ایشان می‌فرمایند: «یکی از اولویّتها ارتباط مستحکم با کشورهایی است که در این سالها در قبال فشارها از ما حمایت کرده‌اند، به ما کمک کرده‌اند؛ چه در سازمان ملل، چه در غیر سازمان ملل، چه در میدان عمل، همکاری‌های اقتصادی و غیره، از ما حمایت کرده‌اند؛ ما قدرشناسی باید بکنیم؛ ارتباطاتمان را با اینها بایستی مستحکم کنیم؛ این سیاست اولویّت‌دار ما است؛ و از این قبیل کارهای اولویّت‌داری در این زمینه وجود دارد»

دکتر پزشکیان نیز در مقاله خود به این موضوع اشاره کرده است و می‌نویسد: «چین و روسیه همواره در روز‌های سخت دوست و پشتیبان ما بوده‌اند. ما این دوستی را بسیار ارزشمند می‌دانیم». این تاکید خوب است اما باید به تجربه دولت روحانی که در واقعیت رخ داد توجه کرد. جالب است که همین بیان را روحانی نیز در ابتدای دولت خود داشت. برای مثال خبرنگار شبکه چینی سی سی تی وی در مورد دورنمای روابط ایران و چین در دوران بعد از تحریم پرسید و روحانی اینگونه پاسخ داد: «ما دوستان دوران سختی و تحریم را فراموش نمی‌کنیم و امروز باید زمینه توسعه بیشتر روابط برای کشورهایی که در سال های گذشته با وجود مشکلات تلاش کردند روابط گسترده‌ای با ما داشته باشند را فراهم کنیم» (۲۷ دی ۱۳۹۴)

https://fararu.com/fa/news/259200

شبیه به این حرف را ظریف در دیدار معاون نخست وزیر چین هم گفته است:«ایران دوستان خود در دوران سخت را فراموش نخواهد کرد»

https://borna.news/0023Sx
اما اتفاقی که در عمل افتاد چیز دیگری بود و نتیجه‌اش دور شدن چین از ایران بود. ریشه آن در ساده انگاری روابط بین‌الملل و عدم درک تضادها و رقابت‌ها بود. همان‌ چیزی که می‌توان در طرح موضوع تعادل در روابط خارجی مشاهده کرد.

شاید روحانی و ظریف واقعا در ذهنشان توسعه همکاری با چین بوده است اما به دلیل رویکرد غالب در راس دولت و نیز سایر اجزای دولت که تمایل به غرب دارند، تمام پیوندهای ایجاد شده با چین از میان رفت. در وزارت نفت بدترین اتفاقات رقم خورد. ظریف خود نیز در انتهای دولت از این موضوع شکایت داشت. او در آخرین گزارش خود به مجلس درباره برجام می‌نویسد: «اگر در مورد ضرورت کار متوازن با شرق و غرب به یک اجماع ملی رسیده بودیم و با خوش‌خیالی، دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکت‌های غربی از خود نرنجانده بودیم، دوستانمان سرخورده نمی‌شدند و در دوران سختی رهایمان نمی‌کردند.»

دولت چهاردهم باید برای جلوگیری از رخ دادن مجدد این وضعیت برنامه داشته باشد و الا با توجه به رویکرد کلی دولت وقوع مجدد آن وضعیت قابل انتظار است.

نکته آخر:

در ارزیابی کلی سوال مهمی که مقاله به آن پاسخ روشنی نمی دهد موضوع «مقابله با تحریم» است. به عبارت دیگر مقاله پاسخ روشنی به این سوال که قرار است دولت چهاردهم در مقابله با تحریم چه کاری انجام دهد و برنامه ‌اش چیست، نمی‌دهد.

برای مثال دولت شهید رئیسی خنثی‌سازی تحریم را به عنوان پاسخ اصلی برگزید و مذاکره برای رفع تحریم را یک امر با اولویت پایین‌تر دنبال کرد و دست‌آوردهایی نیز در این زمینه داشت. اما در این مقاله هرچند اشاراتی به مذاکره البته با کشورهای اروپایی شده است اما پاسخ سوال مقابله با تحریم نیست. چرا که تجربه سالهای ۱۳۹۷ تا الان نشان داده است که اروپا در موضوع تحریم فاقد توانایی است و نمی‌تواند به وعده‌های خود عمل کند که در مقاله نیز به آن اشاره شده است. اما مقاله در نسبت با آمریکا هم پاسخ روشنی ندارد و به نظر می‌رسد برنامه مشخصی برای آن فعلا موجود نیست.

مسعود براتی

رهبر انقلاب در بیانات روز گذشته با اشاره به روابط اقتصادی خارجی به نوعی از وضعیت موجود انتقاد کرده و از دولتمردان می‌خواهند تفاهم‌نامه‌های اقتصادی را که بدون تاثیر هستند به قراردادهای حقوقی و موثر تبدیل کنند.
"ما البتّه در زمینه‌ی اقتصاد، تحرّک خارجی و بین‌المللی هم داریم و باید داشته باشیم و بدون آن، کار اقتصاد پیش نخواهد رفت. مخاطب من در اینجا دیگر مسئولین محترم دولتی هستند؛ در زمینه‌ی مسائل خارجی بایستی با کشورهایی که ارتباط اقتصادی داریم، این تفاهم‌نامه‌هایی را که امضا میشود و چندان تأثیری ندارد، تبدیل کنند به قراردادهای حقوقی قابل عمل و قابل اجرا که در عمل، اثری داشته باشد؛ باید این را به طور جد دنبال کنند."

این انتقاد در حالی مطرح شده است که دولت سیزدهم در حوزه روابط اقتصادی خارجی فعالیت‌های بسیاری داشته است که بیشتر آن متمرکز بر توسعه صادرات و  تعاملات تجاری با بازیگران خارجی بوده و در این زمینه نیز توفیقات خوبی به دست آورده است.

اما در سطح همکاری‌های بزرگ اقتصادی با بازیگران خارجی کماکان وضعیت مطلوبی مشاهده نمی‌شود. برخی در کشور بر این باورند که تا زمان وجود تحریم‌های آمریکا علیه ایران اینگونه همکاری‌های اقتصادی محقق نخواهد شد. لذا برای تحقق آن باید ایران مذاکره برای رفع تحریم‌ها را به طور جدی دنبال کند.

این ایده با توجه به تجربه مذاکرات دولت روحانی و حصول توافق برجام و اجرای آن توافق که در نهایت نجر به افزایش فشارها و تحریم‌ها از سوی آمریکا علیه ایران گردید و آسیب پذیری اقتصاد ایران در مقابل تحریم‌ها را افزایش داد، مردود است.

ایده دیگر که در دولت سیزدهم نیز دنبال شده است استفاده از معافیت‌های تحریمی آمریکا به عنوان زمینه اصلی تعریف همکاری اقتصادی بلند مدت است. توافقنامه توسعه چابهار با کشور هند در این چهارچوب تعریف شده است که البته تجربه ناموفق گذشته در همین موضوع نشان می‌دهد همکاری موثر در ظرف تحریمی آمریکا علیه ایران امکان‌پذیر نیست.

اما سوال این است که آیا می‌شود در زمان تحریم همکاری‌های اقتصادی راهبردی با بازیگران خارجی داشت؟
پاسخ این سوال مثبت است اما مشروط به رعایت لوازم آن، که به نظر می‌رسد ضعف دولت در همین قضیه است.

برای ایجاد همکاری راهبردی اقتصادی با دولت‌های خارجی که زمینه و ظرفیت نادیده گرفتن تحریم‌ها را دارند باید به نیازهای راهبردی آنها توجه کرد و آن بخش که با منافع ملی ما همپوشانی دارد را به عنوان سکوی تعریف همکاری انتخاب کرد.
نکته اصلی توجه به این موضوع است که بازیگران خارجی در صورتی حاضر به پذیرش مواجهه با مخاطرات دیده گرفتن تحریم‌ها می‌شوند که در همکاری با ایران نیازهای راهبردی خود را برطرف نمایند. 

برای مثال خرید نفت ایران توسط چین علی رغم وجود تحریم‌های آمریکا به دلیل نیاز راهبردی چین برای تامین امنیت انرژی و لزوم متنوع سازی مبادی وارداتی نفت از سوی چین است. لذا علی رغم فشارهای مستمر دولت آمریکا علیه چین خصوصاً در اواخر سال ۱۴۰۰ و نیمه ابتدایی ۱۴۰۱ این خرید قطع نشد.

برای آنکه همکاری‌های موثر خارجی در بخش‌های مهم اقتصادی صورت بگیرد باید بازیگران خارجی که در آن بخش‌ها منافع مشترک با ما دارند شناسایی شوند و برای تعریف همکاری و اجرای آن وارد دیپلماسی اقتصادی فعال با آن بازیگر شد.

برای نمونه در حال حاضر کشور روسیه به دلیل مشکلات امنیتی متعدد در دریای سیاه، نیاز راهبردی برای دسترسی به بازارهای خود برای صادرات غله دارد. کریدور شمال جنوب می‌تواند این نیاز را پاسخ دهد. این موضوع چندین بار از سوی رئیس جمهور روسیه نیز بیان شده است.

اما در داخل کشور نگاه غالب صرفاً تهیه بخشی از اقلام اساسی از روسیه بوده (که در جای خود کار خوبی است) و تاکنون پیگیری قابل توجهی برای تعریف همکاری جهت رفع این نیاز راهبردی روسیه که لازمه آن توسعه کریدور شمال جنوب به عنوان منافع راهبردی ایران است، مشاهده نشده است.

لازمه دیگر تحقق همکاری‌های اقتصادی با بازیگران خارجی جود یک انسجام و هماهنگی در دستگاه‌های اجرایی داخلی است. متاسفانه نگاه بخشی در داخل ایران به شدت پررنگ است. که در کنار فقدان مدیریت فرابخشی که فهم مناسب در این زمینه داشته باشد و بتواند همگرایی و هم‌افزایی در داخل ایجاد بکند، مانع مهمی در این موضوع به شمار میرود.

دو نهاد در حال حاضر ظرفیت مدیریت فرابخشی را دارا هستند. معاونت اول در دولت و نیز دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ه یک نهاد حاکمیتی محسوب می‌شود. امید است که این موضوع در اولویت یکی از این دو نهاد قرار گیرد.
مسعود براتی 
 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55731#

در این چند هفته توجه غربی‌ها به سیاست چین در غرب آسیا بیشتر شده است. بعد از افزایش اقدامات شجاعانه یمنی‌ها در تنگه باب المندب، آمریکا و انگلیس تلاش جدی برای کشاندن چین به این قضیه کردند. آنها از چین می‌خواهند که ایران را تحت فشار بگذارد تا یمنی‌ها از اقدامات خود صرفه‌نظر کنند.
مشخص است تحلیل‌گران غربی در تحلیل این ماجرا سردرگم هستند. ظاهر امر باید چین مداخله کند چرا که تنش‌های تنگه باب المندب بر تجارت جهانی و چین، اثر منفی گذاشته است. اما رفتار چین متفاوت است و به «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات رو آورده است. 
۱- تحولات غرب آسیا با کنش‌گری محور مقاومت در حال رقم خوردن است و چین می‌داند که نه ایران و نه سایر بازیگران محور مقاومت تحت فشار تغییر رفتار نمی‌دهند. چین هم مانند سایر بازیگران منطقه بی‌اثر بودن فشار اقتصادی بر ایران را مشاهده کرده است.
۲- تحلیل‌گران زیادی چین را ایستا تحلیل می‌کنند. در ایران هم هستند. مثلا می‌گویند حجم تعاملات میان چین و آمریکا زیاد است و بعید است باهم به مشکل اساسی بخورند. اما باید پویا هم تحلیل کرد. به طور خاص نگاه چین به دنیا و سیاست‌های آمریکا را باید عمیق‌تر فهم کرد.
۳- دو سال پیش و در ایام کرونا چین سه ماه بندر مهم شانگهای را به دلیل سیاست کویید صفر تعطیل کرد، که اختلال قابل توجهی بر روند تجاری این کشور و دنیا وارد کرد. حتی خروج سرمایه‌ از این کشور را تشدید کرد. این تجربه آمادگی برای تحمل اختلالات مشابه را ایجاد کرد. در سایر حوزه‌ها نیز این روند را طی می‌کند. 
۴- چین نسبت به سیاست آمریکا برای مهار خود آگاهی دارد. می‌داند که از نظر معنا تفاوتی میان «ریسک‌زدایی» و «جداسازی» وجود ندارد. این کشور جدایی پرهزینه و دردناک اروپا و روسیه را با دقت دنبال کرده و درس‌های خودش را گرفته است. جنگ آشکار و پنهان در تراشه را دارد تجربه می‌کند.
۵- چین ائتلاف تحریم به رهبری آمریکا علیه روسیه را تهدید بالقوه که امکان بالفعل شدن در آینده نزدیک دارد، برای خود می‌داند. نتیجه بالفعل شدن این تهدید، اعمال حداکثری تحریم علیه چین همانند تحریم علیه روسیه است. چین شبیه‌سازی تحریم بانکی علیه خود را چند سال پیش انجام داد.
۶- مشغولیت آمریکا و متحدانش در غرب آسیا فرصت برای اعمال سیاست‌های ضد چینی را کاهش می‌دهد. هرچه این مشغولیت عمیق‌تر و بیشتر باشد،‌ زمان تهاجم همه جانبه اقتصادی به چین به تاخیر می‌افتد. چین می‌داند برای غرب امنیت رژیم موضوع مشغله‌سازی است.
۷- رفتار آمریکا و متحدانش در حمایت از نسل کشی رژیم صهیونیستی پس از طوفان الاقصی چهره‌شان را در جهان به شدت تخریب کرده است که این وضعیت اجرای سیاست‌های ضدچین را برای آنها سخت می‌کند.  آمریکا نیاز دارد تا همراهی بازیگران مختلف برای مهار چین را به دست آورد و این کار نیاز به چهره خوب دارد.
۸- ضعیف شدن آمریکا و عدم توان امنیت‌سازی در منطقه غرب آسیا برای همه از جمله چین روشن شده است. چین برای توسعه اقتصادی خود در این منطقه به زیرساخت امنیت نیاز دارد. به نظر می‌رسد چین متوجه این شده است که امنیت در این منطقه توسط محور مقاومت عرضه می‌شود. چین در چارچوب ابتکار امنیت جهانی GSI خود واسطه توافق میان ایران (هماهنگ کننده محور مقاومت) و عربستان (به عبارتی رهبر کشورهای عربی) شد.
۹- تضعیف نظم آمریکایی در منطقه غرب آسیا و دور شدن هرچه بیشتر بازیگران این منطقه از آمریکا برای راهبرد کلان چین بهتر است. تحولات میدانی بعد از طوفان الاقصی این را تقویت می‌کند. چین مراقب خواهد بود که وارد بازی که نظم آمریکایی تضعیف شده را تقویت کند، نشود.
۱۰- «کناره‌گیری آگاهانه» از تحولات میدانی نوعی نظاره‌گری است که سبب می‌شود چین فرصت بیشتر برای کاهش آسیب‌پذیری‌های خود داشته باشد. چرا که منبع تهدید اصلی مشغولیت‌های مهمی در غرب آسیا دارد.
۱۱- ایران (محور مقاومت) باید به دنبال افزودن «مشارکت اقتصادی در توسعه زیرساخت‌ها» به «کناره‌گیری آگاهانه» در سیاست چین باشد. این موضوع با منافع و راهبردهای کلان چین همخوانی دارد. تقویت ایران (محور مقاومت) هم امنیت‌سازی مورد نیاز چین و هم مشغولیت آمریکا و متحدانش را به دنبال دارد.

مسعود براتی

۱- رسانه‌ای کردن تلفات حمله اخیر و رویدادهای طراحی شده پس از آن، به طور خاص زمان رسیدن جنازه‌ها به آمریکا که بایدن حضور پیدا کرده بود، نشان از برنامه‌ریزی برای بهره‌برداری حداکثری از این اتفاق برای کارزار انتخاباتی بایدن دارد.‏
۲- تاخیر چند روزه در پاسخ که فرصت لازم برای آمادگی نیروهای محور مقاومت را ایجاد کرد، نشان از عدم تمایل آمریکا به افزایش تنش‌ها در منطقه غرب آسیا دارد.‏
۳- اینکه از همان ابتدا برای خیلی از تحلیل‌گران روشن بود که آمریکا به خاک ایران حمله نخواهد کرد، نشان دهنده اندازه و قدر مطلق توان تهاجمی آمریکا در منطقه غرب آسیاست که کاملا آشکار و عیان است.‏
۴- بیش از ۱۶۰ حمله در مدت ۱۲۰ روز به پایگاه‌ها و منافع آمریکا در منطقه غرب آسیا، ناامنی را برای نیروهای آمریکایی تثبیت کرده است که حتما این وضعیت در ارزیابی‌های راهبردی آنها برای ماندن در منطقه غرب آسیا موثر خواهد بود.‏
۵- برای کشورهای عرب منطقه که روی آمریکا و سپس رژیم صهیونیستی برای تولید امنیت حساب کرده بودند هم پیام‌های مشخصی دارد. کشورهای عرب برای تامین امنیت نیازمند پیگیری معادلات جایگزین هستند.

♦️انصارالله یمن از ابتدای جنگ غزه تلاش‌های متعددی از جنس اقدام روی زمین برای حمایت از مقاومت فلسطین و مردم مظلوم فلسطین انجام داده است. تلاش برای حمله مستقیم به خاک رژیم صهیونیستی از اقدامات ابتدایی انصارالله یمن بود برخی از آنها موفق و برخی هم با مداخله نیروهای فرامنطقه‌ای یا منطقه‌ای موفق نبود. بندر ایلات رژیم صهیونیستی بارها مورد حمله موشکی و پهپادی انصارالله یمن قرار گرفت. با گذر زمان انصارالله یمن به سمت استفاده از مزیت ژئوپلوتیک خود یعنی تسلط بر تنگه باب المندب روی آورد. این تنگه راهبردی مبدا ورودی برای دریای سرخ و کانال سوئز می‌باشد و تسلط روی این تنگه بسیار مهم و راهبردی است. 
انصارالله یمن با بیان اینکه تا زمان ممنوعیت ارسال غذا دارو و مایحتاج ضروری مردم فلسطین به غزه، ممنوعیت تردد برای کشتی‌ها با مقصد رژیم صهیونیستی که از تنگه باب المندب عبور کنند اعمال خواهد کرد. انصارالله یمن این ممنوعیت را با دقت و جدیت اعمال کرده است و کشتی‌هایی که به اخطارهای آنها توجه نمی‌کنند مورد ضربه قرار می‌گیرند. این اقدامات نشان داده است که اراده انصارالله یمن برای اعمال ممنوعیت بسیار جدیست و تهدیدهای خود را معتبر کرده است.
همچنین انصارالله یمن تاکید کرده است که تنها کشتی‌های با مقصد رژیم صهیونیستی هدف آن‌هاست و سایر کشتی‌ها با مقاصد سایر کشورها بدون مشکل و ممنوعیت می‌توانند تردد کنند. در روی زمین نیز همین اتفاق رقم خورده است می‌‌توان از سایت ترافیک کشیرانی این واقعیت را مشاهده کرد.
♦️اقدامات انصار الله یمن از موثرترین اقدامات در ایجاد فشار بر رژیم صهیونیستی و ایجاد اختلال در زنجیره تامین انرژی و اقلام اساسی این رژیم بوده است که چندین بار از سوی رهبر انقلاب مطالبه شده است.
😡در مقابل آمریکا به عنوان حامی اصلی رژیم صهیونیستی در ابتدا تلاش کرد با ایجاد ائتلاف بین‌المللی دریایی به مقابله با انصارالله یمن بیاید. اما ائتلاف در ابتدا با چالش مشارکت بازیگران مهم در منطقه و فرامنطقه مواجه شد و لذا تاکنون نتوانست به صورت موثر به مقابله با اقدامات انصارالله یمن بپردازد.
همزمان جریانی برای تبدیل این چالش که تنها برای رژیم صهیونیستی طراحی شده است به یک چالش جهانی آغاز به کار کرد. چندین شرکت بزرگ کشتیرانی بین المللی اعلام کردند که به دلیل مخاطرات موجود در مسیر دریای سرخ فعالیت‌های خود را در این منطقه تعطیل می‌کنند. همچنین چندین نوبت این موضوع به عنوان موضوع مهم در شورای امنیت سازمان ملل مورد بررسی قرار گرفت. به طور مشخص آمریکا در تلاش است با برساخت تصویر مدنظر خود از این پدیده بازیگران بین‌المللی همچون چین و روسیه را وارد کارزار مقابله با انصارالله یمن نماید.
مواضع چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل نشان می‌دهد که علی رغم نگرانی از وضعیت در دریای سرخ و اقدامات انصارالله یمن، بر این دیدگاه هستند که ریشه این وضعیت در غزه و فلسطین است و به صراحت به حل ریشه این وضعیت توجه می‌دهند. نماینده چین وضعیت دریای سرخ را «اثرات سرریز شده» درگیری در غزه خوانده و نماینده روسیه نیز وضعیت دریای سرخ را تصویر مستقیم خشونت در غزه دانسته است.
https://press.un.org/en/2024/sc15552.doc.htm
✅در این شرایط لازم است که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با افزایش فعالیت‌های خود و تعامل با بازیگران مهم که با تحلیل جمهوری اسلامی ایران از وضعیت منطقه همراهی دارند تا حد ممکن مانع ایجاد اجماع علیه انصارالله یمن شوند. به نظر تبیین دقیق و حداکثری منطق اقدامات انصارالله یمن و ریشه‌های بروز این وضعیت که در اقدامات وحشیانه رژیم صهیونیستی در قبال مردم غزه قابل مشاهده است می‌تواند به این هدف کمک کند.

نکات اصلی گفتار:
۱- شکل‌گیری نظام تحریمی آمریکا از سال ۲۰۰۱ آغاز شد و به صورت مستمر ساخته و تکامل یافت. تمرکز ابتدایی نظام تحریمی بر تراکنش‌های مالی بود. در سال ۲۰۱۰ با تصویب قانون تحریم جامع ایران و سرمایه‌زدایی (سیسادا) سلاح‌سازی از دلار در نظام تحریمی آمریکا رخ داد.
۲- بعد از مذاکرات ایران و آمریکا و توافق هسته‌ای، تحریم به عنوان یک ابزار راهبردی موفق در نظام تصمیم‌گیری آمریکا به رسمیت شناخته شد. گزارش موسسه رند در سال ۲۰۱۶ با عنوان «قدرت اجبار»‌ به بررسی تحریم به عنوان ابزار راهبردی پرداخت.
۳- موسسه رند امکان‌سنجی استفاده از تحریم برای مقابله با سایر دشمنان آمریکا از جمله چین و روسیه را نیز بررسی کرد.
۴- بعد از حمله روسیه به اوکراین نظام تحریمی آمریکا وسعت بیشتری یافت. آمریکا از تشکیل «ائتلاف تحریم» خبر داد. ائتلافی با ترکیب ۲۶ کشور که طبق گفته آدیمو قائم مقام خزانه‌داری سه مولفه مهم شکل دهنده قدرت این ائتلاف: حجم اقتصاد، فناوری‌های لبه و ارزهای جهان‌روا است. اروپای غربی و کشورهای ژاپن، کره و استرالیا از اعضای مهم این ائتلاف هستند.
ابتکارات جدیدی نیز در تحریم علیه روسیه صورت گرفته است از جمله محدودیت «سقف قیمت» که بر زنجیره خدمات نقل و انتقال دریایی نفت استوار است.
۵- نظام تحریمی آمریکا به صورت غیرآشکار اما جدی علیه چین نیز توسعه یافته است. در ۳ سال گذشته بیش از ۱۰ اقدام تحریمی و محدودیتی عمدتا در حوزه تجاری علیه چین صورت گرفته است.
۶- دلالت‌های وضعیت کنونی نظام تحریمی آمریکا برای ایران:
یک. اعضای ائتلاف تحریم حاضر به همکاری راهبردی با ایران نیستند. انتظار شکل‌گیری همکاری که منجر به تقویت جایگاه ایران شود، غیرواقعی است. این ادعا که باید در همکاری‌های خارجی توازن میان شرق و غرب را ایجاد کرد، غیرواقعی بوده و نمی‌تواند منافع ایران را تامین کند. نتیجه پیگیری این گزاره صرفا از دست دادن فرصت‌ها و ضعیف ماندن است.
دو. همکاری با کشورهای هدف نظام تحریمی آمریکا در دو سطح امکان پذیر است. یکی در سطح مقابله با تحریم‌ها که در این سطح نوع، گستره و نقش آن کشور در اقتصاد متعارف تعیین کننده است. 
دوم همکاری راهبردی برای تضعیف کلی نظام تحریم آمریکا که به معنای همکاری برای تضعیف مولفه‌های قدرت سه‌گانه مورد اشاره آدیمو می‌تواند باشد.

صوت گفتار